غزل شمارهٔ ۳۲۴
نعمت الله جان و عالم چون تن است
این چنین جان و تنی آن من است
مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست
صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است
حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است
رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است
شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است
جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نعمت الله جان و عالم چون تن است
این چنین جان و تنی آن من است
هوش مصنوعی: نعمت اله، جان و دنیای ما مانند یک بدن است و اینگونه است که جان و بدن من نیز به همین صورت هستند.
مصر دل دارم عزیز حضرتم
جسم و جانم یوسف و پیراهنست
هوش مصنوعی: من دل و جانم را برای تو وقف کردهام، همانطور که یوسف از پیراهنش برای عزیزش بهره میبرد.
صورتم جام است و معنی می مدام
عشق ساقی کار من می خوردن است
هوش مصنوعی: صورت من همچون جام است و عشق درون آن قرار دارد. وظیفه من این است که از این عشق بنوشم و همیشه در حال لذت بردن از آن باشم.
حال ما از عقل می پرسی مپرس
در بیان ذوق ما او الکن است
هوش مصنوعی: حال و روز ما را از عقل نمیتوانی بپرسی، زیرا نمیتواند احساسات و ذوق ما را به خوبی بیان کند.
رندم و در میکده دارم مقام
جنت المأوی مدامم مسکن است
هوش مصنوعی: من در میکده و در حال لذتبردن از دنیا هستم، و این مکان برای من مانند بهشتی است که همیشه در آن زندگی میکنم.
شمع جمع عاشقان سر خوشم
حال من بر اهل مجلس روشن است
هوش مصنوعی: من در میان عاشقان همچون شمعی هستم که خوشحال و سرزندهام و حال نیکویم برای دیگران در مجلس روشن و محسوس است.
جام در دور است و سید در نظر
خوش حضوری وقت جان پروردن است
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویری اشاره شده که در آن جامی در حال چرخش است و شخصی به نام سید در میان جمع به خوبی دیده میشود. این لحظه زمانی است که جان انسان در حال پرورش و رشد است. به طور کلی، احساس سرمستی و حضور معنوی در این فضا مشهود است.