غزل شمارهٔ ۳۲۳
در نظر آنکه نور چشم من است
یوسف نازنین و پیرهن است
همه عالم تن است و او جان است
روشنست آفتاب و مه بدن است
چشم مستی نموده کاین عین است
سر میمی گشوده کاین دهن است
چون یکی در یکی یکی باشد
گر بگویم هزار یک سخن است
غیر از نیست ور تو گوئی هست
همه نقش خیال مرد و زن است
دل ما تخت گاه سلطان است
عشق او پادشاه انجمن است
نعمة الله بود ز آل حسین
در همه جا چو بوالحسن حسن است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در نظر آنکه نور چشم من است
یوسف نازنین و پیرهن است
هوش مصنوعی: یوسف عزیز برای من مانند نور چشمانم است و او به منزله پیراهنی ارزشمند و زیبا به حساب میآید.
همه عالم تن است و او جان است
روشنست آفتاب و مه بدن است
هوش مصنوعی: تمامی جهان مانند یک بدن است و او مانند جان آن بدن میباشد. آفتاب و ماه نیز به عنوان نمادهایی از نور، نمایانگر جسم هستند.
چشم مستی نموده کاین عین است
سر میمی گشوده کاین دهن است
هوش مصنوعی: چشمان نوشآفرینی کردهاند که اینجا نوشیدنی است و دهان زهدان گشوده است که اینجا محل تولد است.
چون یکی در یکی یکی باشد
گر بگویم هزار یک سخن است
هوش مصنوعی: اگر دو چیز با هم یکی شوند، حتی اگر بگویم هزار بار یکی هستند، در حقیقت تنها یک سخن گفتهام.
غیر از نیست ور تو گوئی هست
همه نقش خیال مرد و زن است
هوش مصنوعی: جز inexistence، اگر تو بگویی که هست، همه چیز تنها طراحی خیال مرد و زن است.
دل ما تخت گاه سلطان است
عشق او پادشاه انجمن است
هوش مصنوعی: دل ما مانند یک کاخ است که عشق او در آن سلطنت میکند و این عشق، فرمانروای برازندهی گرد همایی ماست.
نعمة الله بود ز آل حسین
در همه جا چو بوالحسن حسن است
هوش مصنوعی: نعمت خداوند از خاندان حسین در همه جا پراکنده است، چون حسن به عنوان نیکوترین و بهترین شناخته میشود.