گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۱

عشق جانان من غذای من است
این چنین خوش غذا برای منست
هر کسی را غذا بود چیزی
نعمت الله من غذای من است
با تو گویم غذای من چه بود
این غذا دیدن خدای من است
عقل بیگانه شد ز ما و برفت
شاه عشق آمد آشنای من است
گر کسی در هوای جنت هست
جنت و حور در هوای من است
دنیی و آخرت بود دو سرا
دو سرای چنین نه جای من است
وصل و هجران که عاشقان گویند
از فنای من و بقای من است
نور من عالمی منور کرد
این همه روشن از ضیای من است
من دعاگوی نعمت اللهم
این چنین خوش دعا دعای من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عشق جانان من غذای من است
این چنین خوش غذا برای منست
هوش مصنوعی: عشق معشوق من، مانند غذایی است که به من زندگی می‌بخشد. این عشق برای من بسیار دلپذیر و خوشایند است.
هر کسی را غذا بود چیزی
نعمت الله من غذای من است
هوش مصنوعی: هر فردی به نوعی از خوراک و نعمت برخوردار است، اما برای من، خودِ خداوند نعمت و sustenance من است.
با تو گویم غذای من چه بود
این غذا دیدن خدای من است
هوش مصنوعی: من به تو می‌گویم که Nourishment من چیست. این غذای من، دیدن خداوند من است.
عقل بیگانه شد ز ما و برفت
شاه عشق آمد آشنای من است
هوش مصنوعی: عقل از ما دور شد و رفت، اما عشق به عنوان یک دوست و آشنا به ما نزدیک شد.
گر کسی در هوای جنت هست
جنت و حور در هوای من است
هوش مصنوعی: اگر کسی به فکر بهشت و نعمت‌های آن باشد، باید بداند که بهشت و زیبایی‌هایش در آرزوی من و دل من قرار دارد.
دنیی و آخرت بود دو سرا
دو سرای چنین نه جای من است
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت، دو خانه یا دو مکان متفاوت هستند، و نه در این دنیا و نه در آخرت، جایی برای من نیست.
وصل و هجران که عاشقان گویند
از فنای من و بقای من است
هوش مصنوعی: عشق و دوری که عاشقان درباره آن صحبت می‌کنند، نتیجه از بین رفتن و باقی ماندن من است.
نور من عالمی منور کرد
این همه روشن از ضیای من است
هوش مصنوعی: نور من جهانی را روشن کرده و همه این روشنی‌ها ناشی از نور من است.
من دعاگوی نعمت اللهم
این چنین خوش دعا دعای من است
هوش مصنوعی: خداوندا، من به خاطر نعمت‌های تو همیشه دعا می‌کنم و دعای من این است که در خوشی و خوشبختی بمانم.