گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲

شاه خودرائی است این سلطان ما
جان فدای او و او جانان ما
با دلیل عقل عاشق را چه کار
حال ذوق ما بُود برهان ما
بحر ما را انتهائی هست نیست
خوش درآ در بحر بی پایان ما
عشق اگر داری به میخانه خرام
ذوق ما می جو ز سرمستان ما
قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر
روز و شب بنهاده اندر خوان ما
دل کبابست و جگر بریان ولی
نعمت الله آمده مهمان ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شاه خودرائی است این سلطان ما
جان فدای او و او جانان ما
هوش مصنوعی: این پادشاه خودرأی و خودخواه است، اما من جانم را فدای او می‌کنم و او برای من بسیار عزیز و محبوب است.
با دلیل عقل عاشق را چه کار
حال ذوق ما بُود برهان ما
هوش مصنوعی: عشق و علاقه به دلایل منطقی نیاز ندارد. حالت شوق و هیجان ما دلیلی برای خود دارد و نیازی به برهان و استدلال ندارد.
بحر ما را انتهائی هست نیست
خوش درآ در بحر بی پایان ما
هوش مصنوعی: ما در دریای بی‌پایانی قرار داریم که هیچ مرزی ندارد. خوش آمدی به این دریا که انتهایی برایش نمی‌توان یافت.
عشق اگر داری به میخانه خرام
ذوق ما می جو ز سرمستان ما
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، به میخانه بیا و لذت ما را بچش، زیرا ما از سرمستان خود، شوق و شادی را به تو منتقل می‌کنیم.
قرص ماه و کاسهٔ زرین مهر
روز و شب بنهاده اندر خوان ما
هوش مصنوعی: ماه روشن و سیروز و شب با زیبایی خاصی در جوانهٔ زندگی ما قرار داده شده‌اند.
دل کبابست و جگر بریان ولی
نعمت الله آمده مهمان ما
هوش مصنوعی: دل ما آتش گرفته و حالتی بد دارد، اما باید بدانیم که نعمت خداوند به مهمانی ما آمده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی