گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱

هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
دردمندانیم و دردی می خوریم
دُرد درد دل بود درمان ما
عقل کل حیران شده در عشق او
خود چه شد این عقل سرگردان ما
هر که آمد سوی ما با ما نشست
غرقه شد در بحر بی پایان ما
رند سر مستی طلب از وی بجوی
لذت رندی سر مستان ما
بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
سید ما می برد فرمان ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه خواهد می کند سلطان ما
دل برد جان بخشد آن جانان ما
هوش مصنوعی: سلطان ما هر چه بخواهد، انجام می‌دهد و آن محبوب دل ما را به زندگی دوباره می‌آورد.
دنیی و عقبی از آن و این و آن
ما از آن او و او هم ز آن ما
هوش مصنوعی: دنیا و آخرت متعلق به ما و دیگران است، اما ما از آن خداوند هستیم و خداوند نیز از آن ماست.
دردمندانیم و دردی می خوریم
دُرد درد دل بود درمان ما
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که درد و رنج داریم و با این دردها زندگی می‌کنیم. درد دل ما به نوعی درمانگر و تسکین‌دهنده‌ٔ ماست.
عقل کل حیران شده در عشق او
خود چه شد این عقل سرگردان ما
هوش مصنوعی: عقل جامع و کامل هم در عشق او گیج شده؛ حالا عقل بی‌گفت و گو و درمانده ما چه حالتی پیدا کرده است!
هر که آمد سوی ما با ما نشست
غرقه شد در بحر بی پایان ما
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت ما بیاید و با ما بماند، در دریای بی‌پایان محبت و معرفت ما غرق خواهد شد.
رند سر مستی طلب از وی بجوی
لذت رندی سر مستان ما
هوش مصنوعی: جوانی که در جستجوی لذت و خوشی است، باید از کسی که در حال مستی و شادی است، الهام بگیرد و لذت زندگی را از او بیاموزد.
بندهٔ فرمان و فرمان می دهیم
سید ما می برد فرمان ما
هوش مصنوعی: منِ بندۀ او هستم و او به ما فرمان می‌دهد، در حالی که سید ما، خود، فرمان‌بر است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱ به خوانش سید جابر موسوی صالحی