غزل شمارهٔ ۳۱۴
جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
هرگز که دیده باشد جامی که آنچنان است
عالم بود چو جامی باده در او تجلی
این جام و باده با هم مانند جسم و جان است
از نور روی ساقی شد بزم ما منور
و آن نور چشم مردم از دیده ها نهان است
در عمر خود کناری خالی ندیدم از وی
لطفش نگر که دایم با جمله در میان است
جائیکه اسم باشد بی شک بود مسمی
هر جا که منظری هست اسمی به نام آن است
آئینه ای که بینی روئی به تو نماید
جام مئی که نوشی ساقی در آن میان است
جام و شراب و ساقی ، معشوق و عشق و عاشق
هر سه یکیست اینجا این قول عاشقان است
سیلاب رحمت او سیراب کرد ما را
هر قطره ای از این بحر دریای بیکران است
دیدیم نعمت الله سرمست در خرابات
میخانه در گشاده سر حلقهٔ مغان است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
هرگز که دیده باشد جامی که آنچنان است
هوش مصنوعی: در جشن و شادی ما، جامی پر از می وجود دارد که هرگز کسی جامی از این نوع نخواهد دید.
عالم بود چو جامی باده در او تجلی
این جام و باده با هم مانند جسم و جان است
هوش مصنوعی: آدمی مانند جامی است که درونش بادهای وجود دارد. این جام و باده به هم ارتباطی نزدیک دارند؛ مانند ارتباط بین جسم و جان.
از نور روی ساقی شد بزم ما منور
و آن نور چشم مردم از دیده ها نهان است
هوش مصنوعی: وجود نورانی ساقی باعث روشنی و شور و شوق بزم ما شده است، اما این نور و زیبایی چشمان مردم از نگاهها پنهان است.
در عمر خود کناری خالی ندیدم از وی
لطفش نگر که دایم با جمله در میان است
هوش مصنوعی: در طول زندگیم هیچ وقت جای خالی از محبت او ندیدم، توجه کن که او همیشه در میان همهی مردم حضور دارد و با همه ارتباط دارد.
جائیکه اسم باشد بی شک بود مسمی
هر جا که منظری هست اسمی به نام آن است
هوش مصنوعی: هر جایی که نامی وجود دارد، حتماً مفهومی مرتبط با آن هم هست. به عبارت دیگر، هر زمان که چیزی را مشاهده میکنیم، نامی برای آن وجود دارد.
آئینه ای که بینی روئی به تو نماید
جام مئی که نوشی ساقی در آن میان است
هوش مصنوعی: آینهای که در آن تصویر صورت تو دیده میشود، مانند جامی است که ساقی در آن میریزد و تو در حال نوشیدن از آن هستی.
جام و شراب و ساقی ، معشوق و عشق و عاشق
هر سه یکیست اینجا این قول عاشقان است
هوش مصنوعی: در اینجا، اشاره شده است که مضمون عشق و عشقورزی در زندگی، همانند جام و شراب و ساقی، به هم پیوند خورده و هیچکدام از آنها مستقل از یکدیگر نیستند. این دیدگاه عاشقان را به تصویر میکشد که همه این عناصر در واقع یک حقیقت واحد را تشکیل میدهند.
سیلاب رحمت او سیراب کرد ما را
هر قطره ای از این بحر دریای بیکران است
هوش مصنوعی: رحمت او ما را سیراب کرد و هر ذرهای از این دریا، به اندازهی یک قطره با ارزش و بینهایت است.
دیدیم نعمت الله سرمست در خرابات
میخانه در گشاده سر حلقهٔ مغان است
هوش مصنوعی: ما شاهد بودیم که نعمت الله در حال شادی و سرخوشی در مکانهای ناباب و در کنار جمعی از مغها دیده میشود.