غزل شمارهٔ ۳۱۳
یاری که ز ملک آشنائی است
داند که قماش ما کجائی است
زاهد بر مست اگر کند میل
آن میل به نزد ما هوائی است
سلطانی این جهان فانی
با همت عارفان گدائی است
عاشق ز بلا اگر گریزد
در مذهب عشق بی وفائی است
مائیم و نوای بی نوائی
ما را چو نوا ز بی نوائی است
گفتیم که غرق بحر عشقیم
این مائی ما ز خودنمائی است
مستیم و حریف نعمة الله
این نیز عنایت خدائی است
غزل شمارهٔ ۳۱۲: کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان استغزل شمارهٔ ۳۱۴: جامی ز می پر از می در بزم ما روان است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاری که ز ملک آشنائی است
داند که قماش ما کجائی است
هوش مصنوعی: دوستی که از سلطنت و مقام خبر دارد، میداند که ما از کجا و چه موقعیتی هستیم.
زاهد بر مست اگر کند میل
آن میل به نزد ما هوائی است
هوش مصنوعی: اگر زاهد به مستان تمایل نشان دهد، این تمایل به نزد ما حال و هوایی خاص دارد.
سلطانی این جهان فانی
با همت عارفان گدائی است
هوش مصنوعی: حکومت بر این جهان زودگذر، نتیجه تلاش و اراده عارفانی است که در جستجوی حقیقت و معنویت هستند.
عاشق ز بلا اگر گریزد
در مذهب عشق بی وفائی است
هوش مصنوعی: عاشق اگر از درد و مشکلات فرار کند، در دنیای عشق به معنای عدم وفاداری است.
مائیم و نوای بی نوائی
ما را چو نوا ز بی نوائی است
هوش مصنوعی: ما در حالت بینوایی خود هستیم و صدای ما از همین وضعیت بینوایی ناشی میشود.
گفتیم که غرق بحر عشقیم
این مائی ما ز خودنمائی است
هوش مصنوعی: گفتیم که در عمق عشق غرق هستیم، اما در واقع این ما از خودنمایی میآید.
مستیم و حریف نعمة الله
این نیز عنایت خدائی است
هوش مصنوعی: ما تحت تاثیر هستیم و در کنار نعمتهای خداوند، این نیز نشانهای از لطف و محبت او به ماست.