گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۲

کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان است
این چنین کشته کسی زندهٔ جاویدان است
سخن از گنج و طلسم ار بکنم عیب مکن
عشق گنجیست که در کنج دل ویران است
جان فدا کردم و جانان نظری کرد به من
هرچه دارم همه از بندگی جانان است
در سراپردهٔ دل خلوت دلدار من است
خوش مقامی که در او تکیه گه سلطان است
در خرابات قدم نه دَمکی خوش بنشین
که در این آب و هوا پرورش رندان است
چون همه آینهٔ حضرت او می نگری
در هر آئینه که بینم به حقیقت آن است
گوش کن گفتهٔ سید بشنو از سر ذوق
که سخنهای خوشش از نفس مستان است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کشتهٔ عشق تو دل زندهٔ جاویدان است
این چنین کشته کسی زندهٔ جاویدان است
هوش مصنوعی: عشق تو قلبم را به شکلی خاص زنده کرده است. این طور که به نظر می‌رسد، کشته‌شدگی در عشق می‌تواند به نوعی زندگی جاویدان به ارمغان بیاورد.
سخن از گنج و طلسم ار بکنم عیب مکن
عشق گنجیست که در کنج دل ویران است
هوش مصنوعی: اگر درباره‌ی گنج و طلسم صحبت می‌کنم، اشکالی ندارد. عشق، گنجی است که در گوشه‌ای از دل ویران من قرار دارد.
جان فدا کردم و جانان نظری کرد به من
هرچه دارم همه از بندگی جانان است
هوش مصنوعی: من جانم را فدای محبوب کرده‌ام و او یک نگاه به من انداخت. هرچه که دارم، همه به خاطر خدمتگزاریم به محبوب است.
در سراپردهٔ دل خلوت دلدار من است
خوش مقامی که در او تکیه گه سلطان است
هوش مصنوعی: در دل من، جایی آرام و بی‌هوا وجود دارد که متعلق به معشوق من است و این مکان، بهترین جاست که در آن جا، پادشاهی می‌کند.
در خرابات قدم نه دَمکی خوش بنشین
که در این آب و هوا پرورش رندان است
هوش مصنوعی: در میخانه قدم بگذار و لحظه‌ای خوش بگذران، زیرا در این فضا و جو افرادی آزاد و رند پرورش می‌یابند.
چون همه آینهٔ حضرت او می نگری
در هر آئینه که بینم به حقیقت آن است
هوش مصنوعی: وقتی که به تمامیت وجود او نظر می‌اندازم، در هر آینه‌ای که می‌بینم، واقعاً آن حقیقت را مشاهده می‌کنم.
گوش کن گفتهٔ سید بشنو از سر ذوق
که سخنهای خوشش از نفس مستان است
هوش مصنوعی: به حرف‌های سید با دقت گوش بده، زیرا این سخنان دارای شیرینی و زیبایی خاصی هستند که گویی از زبان افرادی سرشار از شوق و احساس بیان می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی