غزل شمارهٔ ۳۱۱
کشتهٔ حضرت او زندهٔ جاویدانست
ایمن از مرگ بود زنده جاوید آنست
نقد گنجینه که شاهان جهان می جویند
گنج عشقست که در کنج دل ویرانست
دل ندارد به جز از خدمت دلدار مراد
کار جان در دو جهان بندگی جانانست
صورت نقش خیالی که نگاریم به چشم
نیک می بین که مقصود از این نقش آنست
بی سراپای درین راه بیابان می رو
منزلی را مطلب کاین ره بی پایانست
نعمت الله گرش مست بیابی دریاب
دست او گیر که سر حلقهٔ سر مستانست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کشتهٔ حضرت او زندهٔ جاویدانست
ایمن از مرگ بود زنده جاوید آنست
هوش مصنوعی: کسی که در راه او جان خود را فدای میکند، در حقیقت زندهای ابدی و جاویدان خواهد بود و از مرگ در امان است.
نقد گنجینه که شاهان جهان می جویند
گنج عشقست که در کنج دل ویرانست
هوش مصنوعی: مردم دنیا به دنبال خزانههای قیمتی و ثروتهای ظاهری هستند، اما در واقع بزرگترین گنج واقعی، عشق است که در دلهای غمگین و خراب وجود دارد.
دل ندارد به جز از خدمت دلدار مراد
کار جان در دو جهان بندگی جانانست
هوش مصنوعی: دل جز به خدمت معشوقش نمیتپد و هدف زندگی در این دو جهان، بندگی و اطاعت از جانان است.
صورت نقش خیالی که نگاریم به چشم
نیک می بین که مقصود از این نقش آنست
هوش مصنوعی: چهرهای که در ذهنم ترسیم شده، وقتی نگاهم میکند، به خوبی میتوانم بفهمم که هدف از این تصویر چیست.
بی سراپای درین راه بیابان می رو
منزلی را مطلب کاین ره بی پایانست
هوش مصنوعی: در این سفر بیپایان، هدف رفتن به سرزمین خاصی نیست، بلکه باید فقط به راه ادامه دهی و به مقصد فکر نکنی، چون این مسیر هرگز به پایان نمیرسد.
نعمت الله گرش مست بیابی دریاب
دست او گیر که سر حلقهٔ سر مستانست
هوش مصنوعی: هرگاه به نعمت الهی برخورد کردی و آن را همچون مستی یافتی، با تمام وجود از آن بهره ببر و دست او را بگیر؛ زیرا او خود میدان اصلی و مرکز وجود مستان و شادابان است.