گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۰

عالم بدنست و عشق جانست
جانست که در بدن روانست
عشقست که عاشقست و معشوق
عشقست که عین این و آنست
عشقست که نور دیدهٔ ماست
چون نور به چشم ما عیانست
بنشسته به تخت دل چو شاهی
عشقست که پادشه نشانست
عشقست که زنده دل از آنیم
عشقست که جان جاودانست
عاشق چو غلام و عشق سلطان
عشقست که شاه عاشقانست
عشقست که عقل بندهٔ اوست
عشقست که سید زمانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم بدنست و عشق جانست
جانست که در بدن روانست
هوش مصنوعی: عالم مانند بدن است و عشق مانند جان است؛ جان که در بدن جریان دارد.
عشقست که عاشقست و معشوق
عشقست که عین این و آنست
هوش مصنوعی: عشق خود یک عاشق دارد و معشوق نیز به نوعی در دل عشق وجود دارد. عشق، جلوه‌ای از هر دو طرف یعنی عاشق و معشوق است.
عشقست که نور دیدهٔ ماست
چون نور به چشم ما عیانست
هوش مصنوعی: عشق مانند نوری است که چشم ما را روشن می‌کند و همان‌طور که نور به وضوح در چشم ما قابل مشاهده است، عشق هم در زندگی ما احساس می‌شود.
بنشسته به تخت دل چو شاهی
عشقست که پادشه نشانست
هوش مصنوعی: عشق همچون شاهی بر تخت دل نشسته است و نشانه‌ای از سلطنت و قدرت خود را به نمایش گذاشته است.
عشقست که زنده دل از آنیم
عشقست که جان جاودانست
هوش مصنوعی: عشق است که باعث شادابی و زندگی دل‌ها می‌شود و عشق است که باعث جاودانی روح انسان می‌گردد.
عاشق چو غلام و عشق سلطان
عشقست که شاه عاشقانست
هوش مصنوعی: عاشق مانند خدمتکار است و عشق مانند سلطانی است که بر عاشقان فرمانروایی می‌کند و خود بزرگ‌ترین و ارجمندترین عاشق‌هاست.
عشقست که عقل بندهٔ اوست
عشقست که سید زمانست
هوش مصنوعی: عشق است که عقل را تحت کنترل خود دارد و عشق است که بر زمان حاکم است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۰ به خوانش سید جابر موسوی صالحی