گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۵

جانست که در بدن روانست
عالم بدن است و عشق جانست
تن زنده به جان و جان به جانان
دریاب که قول عاشقانست
با صورت و معنئی که او راست
چه جای معانی و بیانست
عشقست که عاشقان و معشوق
عشق ار داری همین همانست
خورشید به ماه رو نموده
هر ذره که بینی آن چنانست
در آینهٔ وجود عالم
آن نور به چشم ما عیانست
سید شاه است و بنده بنده
او سید پادشه نشانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانست که در بدن روانست
عالم بدن است و عشق جانست
هوش مصنوعی: این شعر می‌گوید که جان و روح در بدن وجود دارند و وجود بدن تحت تأثیر عشق و روح قرار دارد. عشق همان جان و حرکتی است که به زندگی معنا می‌بخشد.
تن زنده به جان و جان به جانان
دریاب که قول عاشقانست
هوش مصنوعی: بدن زنده به روح وابسته است و روح به معشوق خود. این ارتباط را درک کن، زیرا همین نکته در دل عاشقان نهفته است.
با صورت و معنئی که او راست
چه جای معانی و بیانست
هوش مصنوعی: وقتی او با چهره و معنای خاص خود وجود دارد، دیگر نیازی به توضیح و بیان معانی نیست.
عشقست که عاشقان و معشوق
عشق ار داری همین همانست
هوش مصنوعی: عشق است که باعث می‌شود عاشقان و معشوقان به هم نزدیک شوند، اگر عشق را در دست داشته باشی، همان عشق است که در این میان وجود دارد.
خورشید به ماه رو نموده
هر ذره که بینی آن چنانست
هوش مصنوعی: خورشید به ماه نگاهی انداخته و هر ذره‌ای که می‌بینی، به این صورت است.
در آینهٔ وجود عالم
آن نور به چشم ما عیانست
هوش مصنوعی: در آینه وجود جهان، آن نور به وضوح در دید ما نمایان است.
سید شاه است و بنده بنده
او سید پادشه نشانست
هوش مصنوعی: سید، که به مقام و بزرگی دست یافته، خود شاه و سرور است و دیگران که بنده اویند، در واقع خدمتگزاران او هستند. این نشان‌دهندهٔ مقام والای سید است که او را در جایگاه پادشاهی قرار می‌دهد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی