گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۲

نعمت الله میر رندان است
طلبش کن که پیر رندان است
بزم عشق است عاشقان سرمست
ساقی ما امیر مستان است
دل ما گنجخانهٔ عشق است
جای آن گنج کنج ویران است
سخن ما به ذوق دریابد
هرکه واقف ز ذوق یاران است
همه عشق است غیر او خود نیست
جان فدایش کنم که جانان است
عالم از آفتاب حضرت او
به مثل همچو ماه تابان است
نور چشم است و در نظر پیداست
نظری کن ببین که این آن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نعمت الله میر رندان است
طلبش کن که پیر رندان است
هوش مصنوعی: با جستجو و طلب کردن نعمت‌های الهی، به حقیقتی بزرگ دست خواهی یافت که همان حکمت و تجربه‌ی انسان‌های دانا و فهیم است.
بزم عشق است عاشقان سرمست
ساقی ما امیر مستان است
هوش مصنوعی: محفل عشق برقرار است و عاشقان در حالت سرمستی به سر می‌برند. ساقی ما کسی است که رهبری این جشن را بر عهده دارد و او امیر و سرور مستان محسوب می‌شود.
دل ما گنجخانهٔ عشق است
جای آن گنج کنج ویران است
هوش مصنوعی: دل ما مکانی برای عشق است و مکان ارزشمند آن در گوشه‌ای از ویرانی‌ها قرار دارد.
سخن ما به ذوق دریابد
هرکه واقف ز ذوق یاران است
هوش مصنوعی: هر کسی که با ذوق و سلیقه ی دوستان آشنا باشد، می‌تواند از صحبت‌های ما لذت ببرد و آنها را درک کند.
همه عشق است غیر او خود نیست
جان فدایش کنم که جانان است
هوش مصنوعی: همه چیز عشق است جز او، حتی جانم را برایش فدای او می‌کنم، چرا که او محبوب من است.
عالم از آفتاب حضرت او
به مثل همچو ماه تابان است
هوش مصنوعی: علم و دانش از نور وجود او مانند نوری که از ماه ساطع می‌شود، روشن و پرزرق و برق است.
نور چشم است و در نظر پیداست
نظری کن ببین که این آن است
هوش مصنوعی: این جمله به ما می‌گوید که چیزی که باعث روشنی چشم و شادی دل ما می‌شود، در واقع در جلو و برابر ما قرار دارد. کافی است نگاهی بیندازیم و آن را بشناسیم، زیرا آنچه که به دنبالش هستیم، در دسترس ماست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی