گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۱

نعمت الله حریف مستان است
عاشق روی می پرستان است
در خرابات مست لایعقل
ساقی بزم باده نوشان است
والهٔ زلف روی محبوب است
فارغ از جمع و از پریشان است
نوبت زهد و زاهدی بگذشت
دولت عشق و دور رندان است
نوش کن جام می که نوشت باد
گر هوایت به آب حیوان است
در دلم درد و در سرم سودا
باده درجام و عشق در جان است
هرکجا ساغری که می یابی
نعمت الله همدم آن است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نعمت الله حریف مستان است
عاشق روی می پرستان است
هوش مصنوعی: خداوند نعمتی است که دوستداران زیبایی و عشق به او گرایش دارند و در کنار آنها قرار می‌گیرد.
در خرابات مست لایعقل
ساقی بزم باده نوشان است
هوش مصنوعی: در محفل می‌پرستان، ساقی به افراد نادان و بی‌خود مشروبات می‌دهد.
والهٔ زلف روی محبوب است
فارغ از جمع و از پریشان است
هوش مصنوعی: عاشق موهای محبوبش است و از جمع و شلوغی دوری می‌کند و خود را از هر نوع سردرگمی دور نگه داشته است.
نوبت زهد و زاهدی بگذشت
دولت عشق و دور رندان است
هوش مصنوعی: زمان زهد و پرهیزکاری به پایان رسیده و حال زمان عشق و گشت و گذار رندها فرارسیده است.
نوش کن جام می که نوشت باد
گر هوایت به آب حیوان است
هوش مصنوعی: نوشیدن جام می را خوش بگیر، چرا که نسیم زندگی‌بخش تو را به زندگی و جاودانگی می‌کشاند.
در دلم درد و در سرم سودا
باده درجام و عشق در جان است
هوش مصنوعی: در دل من نگرانی و در ذهنم افکاری آشفته وجود دارد؛ در جامم شرابی هست و عشق در وجودم جوش می‌زند.
هرکجا ساغری که می یابی
نعمت الله همدم آن است
هوش مصنوعی: هر جا که پیاله‌ای پیدا کنی، نعمت‌های خدا همواره در کنار آن است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰۱ به خوانش سید جابر موسوی صالحی