غزل شمارهٔ ۳۰۱
نعمت الله حریف مستان است
عاشق روی می پرستان است
در خرابات مست لایعقل
ساقی بزم باده نوشان است
والهٔ زلف روی محبوب است
فارغ از جمع و از پریشان است
نوبت زهد و زاهدی بگذشت
دولت عشق و دور رندان است
نوش کن جام می که نوشت باد
گر هوایت به آب حیوان است
در دلم درد و در سرم سودا
باده درجام و عشق در جان است
هرکجا ساغری که می یابی
نعمت الله همدم آن است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نعمت الله حریف مستان است
عاشق روی می پرستان است
هوش مصنوعی: خداوند نعمتی است که دوستداران زیبایی و عشق به او گرایش دارند و در کنار آنها قرار میگیرد.
در خرابات مست لایعقل
ساقی بزم باده نوشان است
هوش مصنوعی: در محفل میپرستان، ساقی به افراد نادان و بیخود مشروبات میدهد.
والهٔ زلف روی محبوب است
فارغ از جمع و از پریشان است
هوش مصنوعی: عاشق موهای محبوبش است و از جمع و شلوغی دوری میکند و خود را از هر نوع سردرگمی دور نگه داشته است.
نوبت زهد و زاهدی بگذشت
دولت عشق و دور رندان است
هوش مصنوعی: زمان زهد و پرهیزکاری به پایان رسیده و حال زمان عشق و گشت و گذار رندها فرارسیده است.
نوش کن جام می که نوشت باد
گر هوایت به آب حیوان است
هوش مصنوعی: نوشیدن جام می را خوش بگیر، چرا که نسیم زندگیبخش تو را به زندگی و جاودانگی میکشاند.
در دلم درد و در سرم سودا
باده درجام و عشق در جان است
هوش مصنوعی: در دل من نگرانی و در ذهنم افکاری آشفته وجود دارد؛ در جامم شرابی هست و عشق در وجودم جوش میزند.
هرکجا ساغری که می یابی
نعمت الله همدم آن است
هوش مصنوعی: هر جا که پیالهای پیدا کنی، نعمتهای خدا همواره در کنار آن است.