گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۶

هر چه پیدا و هر چه پنهان است
جمله در یک وجود انسان است
طلب آن اگر کنی ای دوست
از خودش می طلب که این آن است
کنج دل گنج خانه عشق است
خانه بی گنج کنج ویران است
عاشقانه به ذوق می نالم
در دلم درد و عشق در جان است
کفر زلفش به جان خریدار است
هر که او بنده ی مسلمان است
عاشق ار جان فدای جانان کرد
جان فدایش کنم که جانان است
در خرابات سید سرمست
ساقی بزم می پرستان است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر چه پیدا و هر چه پنهان است
جمله در یک وجود انسان است
هوش مصنوعی: تمامی موجودات و چیزهایی که در ظاهر قابل مشاهده‌اند یا در پس پرده پنهانند، همگی در وجود انسان جمع شده‌اند.
طلب آن اگر کنی ای دوست
از خودش می طلب که این آن است
هوش مصنوعی: اگر تو از دوستت چیزی را بخواهی، او خودش از ذاتی که دارد، آن را به تو می‌دهد، زیرا آن چیزی که تو طلب می‌کنی، بخشی از وجود خود اوست.
کنج دل گنج خانه عشق است
خانه بی گنج کنج ویران است
هوش مصنوعی: در دل هر فردی، عشق به عنوان گنجی باارزش وجود دارد و اگر این عشق نباشد، زندگی مانند خانه‌ای ویران و خالی خواهد بود.
عاشقانه به ذوق می نالم
در دلم درد و عشق در جان است
هوش مصنوعی: با عشق و شور به زیبایی‌های زندگی می‌پردازم، در حالی که درونم هم درد وجود دارد و هم عشق.
کفر زلفش به جان خریدار است
هر که او بنده ی مسلمان است
هوش مصنوعی: زلف‌های او برای عاشقانش حکم کفر را دارد، به طوری که هر کسی که به این زلف‌ها وابسته باشد، در واقع به دین و ایمان خود دچار تردید شده است.
عاشق ار جان فدای جانان کرد
جان فدایش کنم که جانان است
هوش مصنوعی: اگر عاشق جانش را برای محبوبش فدای او کند، من هم جانم را فدای او می‌کنم؛ چون او محبوب است.
در خرابات سید سرمست
ساقی بزم می پرستان است
هوش مصنوعی: در مکان‌های شلوغ و پرهیاهو، کسی که مشغول خدمت به می‌نوشان است، همان کسی است که همه را به مستی و شادی دعوت می‌کند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۶ به خوانش سید جابر موسوی صالحی