گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۵

درد دل ما دوای جان است
رنج غم او شفای جان است
یک جرعه ز دُرد درد جانان
والله که دوصد بهای جان است
ساقی قدحی به عاشقان ده
ز آن باده که از برای جان است
جان گرچه گدای کوی عشقست
سلطان جهان گدای جان است
در نه قدم و ز سر میندیش
چون خلوت دل سرای جان است
صد جان به فدای عشق جانان
گرچه دو جهان فدای جان است
جائی که مقام سید ماست
ای راحت جان چه جای جانست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد دل ما دوای جان است
رنج غم او شفای جان است
هوش مصنوعی: عواطف و مشکلات ما به نوعی درمانگر روح هستند و رنج و غم دیگران می‌تواند باعث تسکین و آرامش ما شود.
یک جرعه ز دُرد درد جانان
والله که دوصد بهای جان است
هوش مصنوعی: یک مقدار از عشق معشوق، به اندازه‌ای ارزشمند است که صد برابر بها و ارزش جان انسان را دارد.
ساقی قدحی به عاشقان ده
ز آن باده که از برای جان است
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی به عاشقان بده از آن می که برای جان و روح ضروری است.
جان گرچه گدای کوی عشقست
سلطان جهان گدای جان است
هوش مصنوعی: جان، هرچند به محبت و عشق نیازمند است، اما در حقیقت، وجود و حیات واقعی در دست معشوق و محبوب است. در واقع، حیات انسانی به عشق وابسته است و عشق، نظام و سلطنت زندگی را تشکیل می‌دهد.
در نه قدم و ز سر میندیش
چون خلوت دل سرای جان است
هوش مصنوعی: در نه قدم از مسیر خود غافل مشو، زیرا دل و جان در این سکوت و مکانی که به خود می‌گذارید، سرشار از معناست.
صد جان به فدای عشق جانان
گرچه دو جهان فدای جان است
هوش مصنوعی: جانم را فدای عشق معشوق می‌کنم، حتی اگر دو جهان هم فدای جان من شود.
جائی که مقام سید ماست
ای راحت جان چه جای جانست
هوش مصنوعی: جایی که جایگاه سرور ماست، ای مایه آرامش جان، چه جایی می‌تواند برای جان وجود داشته باشد؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی