گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۰

درد ار داری دوا همان است
درد ار نوشی شفا همان است
با جام می ار دمی برآری
دانی که حیات ما همان است
عمریست که مبتلای دردیم
خود راحت مبتلا همان است
فانی از خود فنا همین است
باقی به خدا بقا همان است
در آینه همه نظر کن
می بین همه را لقا همان است
ما جام جهان نمای عشقیم
این جام جهان نما همان است
گر صورت سیدم دگر شد
اما به خدا خدا همان است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد ار داری دوا همان است
درد ار نوشی شفا همان است
هوش مصنوعی: اگر درد را تجربه می‌کنی، درمان همان درد است و اگر نوشیدنی به تو آرامش بخشد، همان آرامش را به تو می‌دهد.
با جام می ار دمی برآری
دانی که حیات ما همان است
هوش مصنوعی: با یک جرعه شراب، لحظه‌ای زندگی را تازه کنی، آیا نمی‌دانی که زندگی ما همین لحظه‌هاست؟
عمریست که مبتلای دردیم
خود راحت مبتلا همان است
هوش مصنوعی: ما سال‌هاست که به درد و رنج دچار شده‌ایم و آرامش ما خود همان درد و رنج است.
فانی از خود فنا همین است
باقی به خدا بقا همان است
هوش مصنوعی: اگر از خود بگذری و در این دنیای فانی محو شوی، تنها چیزی که باقی می‌ماند، وجود پروردگار است که جاودان و پایدار است.
در آینه همه نظر کن
می بین همه را لقا همان است
هوش مصنوعی: در آینه به همه نگاه کن؛ می‌بینی که همه به هم وصلند و در واقع، همه در یکدیگر تجلی دارند.
ما جام جهان نمای عشقیم
این جام جهان نما همان است
هوش مصنوعی: ما نماینده‌ای از عشق هستیم که به مانند جامی، تمام دنیا را در خود دارد و نشان‌دهنده‌ی واقعیت‌های مختلف زندگی است.
گر صورت سیدم دگر شد
اما به خدا خدا همان است
هوش مصنوعی: اگر چهره‌ی سید من تغییر کند، اما به خدا قسم که خدا همان خداست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۰ به خوانش سید جابر موسوی صالحی