گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۹

گر جفا می کند وفا آنست
ور فنا می دهد بقا آنست
نور چشم است و در نظر داریم
نظری کن ببین بیا آنست
دُرد دردش بنوش و خوش می باش
دردمندی تو را دوا آنست
قدمی تو در آ درین دریا
طلبش کن که آشنا آنست
هر که غیری ز شاه ما جوید
نزد یاران ما گدا آنست
به خرابات هر که فانی شد
رند سرمست بینوا آنست
هر که گردد غلام سید ما
سید ملک دو سرا آنست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر جفا می کند وفا آنست
ور فنا می دهد بقا آنست
هوش مصنوعی: اگر کسی به ما ظلم کند، وفای او در حقیقت در همان ظلمش نهفته است و اگر چیزی از ما می‌گیرد، در واقع به ما بقا می‌دهد.
نور چشم است و در نظر داریم
نظری کن ببین بیا آنست
هوش مصنوعی: نور چشم وجود من است و من در حال حاضر به تو نگاه می‌کنم. لطفاً نگاهی به من بیانداز و ببین که چه احساسی دارم.
دُرد دردش بنوش و خوش می باش
دردمندی تو را دوا آنست
هوش مصنوعی: از رنج و سختی‌ات در کنار شادمانی لذت ببر، زیرا رنج و آلام تو را به درمان می‌رساند.
قدمی تو در آ درین دریا
طلبش کن که آشنا آنست
هوش مصنوعی: با یک قدم وارد این دریا شو و به دنبال او بگرد، چرا که او همان کسی است که آشنا و شناخته شده است.
هر که غیری ز شاه ما جوید
نزد یاران ما گدا آنست
هوش مصنوعی: هر کسی به جز شاه ما دنبال کسی دیگری باشد، در نظر دوستان ما چنین فردی مانند یک گداست.
به خرابات هر که فانی شد
رند سرمست بینوا آنست
هوش مصنوعی: هر کسی که در دیار گناه و خوشی‌ها غرق شود، او همان فرد رند و سرمستی است که بی‌طاقت و بی‌چاره است.
هر که گردد غلام سید ما
سید ملک دو سرا آنست
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدمت سید ما درآید و خود را به او بسپارد، در حقیقت به مقام والایی در دنیا و آخرت دست یافته است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۹ به خوانش سید جابر موسوی صالحی