گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۶

ما را همه شب شب وصال است
ما را همه روز روز حال است
از دولت عشق پادشاهیم
سلطانی عشق بی زوال است
گویا ز خدا خبر ندارد
هر دل که اسیر جاه و مال است
بگذر ز جان و عیش جان جو
کاسباب جهان همه وبال است
تا حسن جمال دوست دیدیم
ما را ز وجود خود ملال است
با روی تو جام می کشیدن
در مذهب عاشقان حلال است
نقصان مطلب ز نعمت الله
چون نیک نظر کنی کمال است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را همه شب شب وصال است
ما را همه روز روز حال است
هوش مصنوعی: ما شب‌ها را به وصال و دیدار می‌گذرانیم و روزها را در حال و احوال خوشی سپری می‌کنیم.
از دولت عشق پادشاهیم
سلطانی عشق بی زوال است
هوش مصنوعی: ما به لطف عشق، در مقام پادشاهی قرار داریم و سلطنتی که در اختیار ماست، عشق است که همیشه پایدار و ابدی خواهد بود.
گویا ز خدا خبر ندارد
هر دل که اسیر جاه و مال است
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد هر قلبی که به مقام و ثروت وابسته است، از وجود خداوند بی‌خبر است.
بگذر ز جان و عیش جان جو
کاسباب جهان همه وبال است
هوش مصنوعی: از جوانی و لذت‌ها بگذر و به دنبال حقیقت باش، چون وسایل و ساخته‌های این دنیا، همگی گرفتاری و مشکلاتی به همراه دارند.
تا حسن جمال دوست دیدیم
ما را ز وجود خود ملال است
هوش مصنوعی: هنگام دیدن زیبایی دوستم، متوجه شدم که وجود خودم دیگر برایم اهمیت ندارد و دارم از آن خسته می‌شوم.
با روی تو جام می کشیدن
در مذهب عاشقان حلال است
هوش مصنوعی: به خاطر چهره تو، نوشیدن می در عشق مجاز است.
نقصان مطلب ز نعمت الله
چون نیک نظر کنی کمال است
هوش مصنوعی: اگر با دقت به مسائل نگاه کنیم، در می‌یابیم که حتی نقصان‌ها و کاستی‌ها نیز بخشی از نعمت‌های الهی هستند و به نوعی به کمال نزدیک می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۶ به خوانش سید جابر موسوی صالحی