گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما
بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما
مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشن است از نور رویش دیدهٔ بینای ما
خلوت میخانهٔ عشق است دایم جای ما
هوش مصنوعی: نور چهره‌اش بر ما تابیده و ما با دیدگان روشن خود می‌توانیم ببینیم که همیشه در خلوت میخانه‌ی عشق حضوری دائمی داریم.
آفتابی در ازل خوش سایه ای برما فکند
تا ابد روشن بُود این روی مه سیمای ما
هوش مصنوعی: در آغاز، خورشیدی خیرخواه سایه‌ای بر ما افکنده است که تا ابد، چهره‌ی زیبای ما را درخشان و روشن نگه‌می‌دارد.
ذوق ما داری بیا با ما در این دریا در آ
تا به عین ما نصیبی یابی از دریای ما
هوش مصنوعی: اگر از شوق ما با ما به این دریا بیایی، به طور طبیعی تو هم از معارف و علم ما بهره‌مند خواهی شد.
در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد
بس سری در سر رود گر این بود سودای ما
هوش مصنوعی: در دل ما عشق او مانند دیگ جوشانی است که مشغول پختن است. اگر این آرزو و عشق ما باشد، پس چه بسا که سر بیش از این ما را بسوزاند.
از لطیفی آن یکی با هر یکی یکتا شده
جان فدای لطف آن یکتای بی همتای ما
هوش مصنوعی: از زیبایی خاص او، هر کسی به نوعی منحصر به فرد و یکتا شده و جانم را فدای محبت بی‌نظیر او می‌کنم.
بلبل مستیم و درگلشن نوائی می زنیم
رونقی دیگر گرفت این گلشن غوغای ما
هوش مصنوعی: ما در دل گلستان شاد و سرخوش هستیم و با آواز خود جانی تازه به این باغ می‌بخشیم و حالا این گلستان به واسطه‌ی صدای ما پر از شور و نشاط شده است.
مجلس عشقست و رندان مست و سید در حضور
روضهٔ رضوان بود این جنت المأوای ما
هوش مصنوعی: مجلس عشق محلی است پر از رندان شاد و خمار، و در این مکان، سید در میان بهشت رضوان حضور دارد که جنت واقعی ما همین جاست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش سید جابر موسوی صالحی