گنجور

غزل شمارهٔ ۲۲۲

منم آن رند عاشق سرمست
که می عشق می خورم پیوست
در خرابات عشق مست و خراب
دست در دست شاهد سرمست
در دلم عشق و در سرم سود است
در نظر یار و جام می بر دست
ساقی مست و رند لایعقل
به یکی جرعه عقل ما برده است
عاشقانه حریف خمّاریم
فارغ از نیست ایمنیم از هست
از سر هر دو کون خوش برخاست
هر که یک لحظه نزد ما بنشست
میر مستان مجلس عشقیم
سید عاشقان باده پرست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منم آن رند عاشق سرمست
که می عشق می خورم پیوست
هوش مصنوعی: من آن عاشق شیدایی هستم که بی‌وقفه در حال نوشیدن عشق هستم.
در خرابات عشق مست و خراب
دست در دست شاهد سرمست
هوش مصنوعی: در میخانه عشق، مستان و بی‌خودان، با هم دستانشان را به هم داده و در کنار معشوقی خوشحال و سرمست هستند.
در دلم عشق و در سرم سود است
در نظر یار و جام می بر دست
هوش مصنوعی: در قلبم عشق وجود دارد و در ذهنم به دنبال فایده و سود هستم. در چشمان محبوب و در دستم جام می درخشان است.
ساقی مست و رند لایعقل
به یکی جرعه عقل ما برده است
هوش مصنوعی: ساقی مست و شیطانی که شناختی ندارد، با یک جرعه، عقل و هوش ما را به وسوسه کشانده است.
عاشقانه حریف خمّاریم
فارغ از نیست ایمنیم از هست
هوش مصنوعی: ما در عشق مثل یک دسته گل هستیم که از دنیا و وجود خود بی‌نیازیم و در آرامش کامل به سر می‌بریم.
از سر هر دو کون خوش برخاست
هر که یک لحظه نزد ما بنشست
هوش مصنوعی: هر کسی که یک لحظه کنار ما بنشیند، از سر دو جهان خوشبختی به دست می‌آورد.
میر مستان مجلس عشقیم
سید عاشقان باده پرست
هوش مصنوعی: ما سرپرستان و راهنمایان محفل عشق هستیم و در این جمع، عاشقان را به نوشیدن شراب دعوت می‌کنیم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۲۲ به خوانش سید جابر موسوی صالحی