گنجور

غزل شمارهٔ ۲۱۷

دامن دلبر اگر آری به دست
نیک باشد ور نیاری آن به دست
ما خراباتی و رند و عاشقیم
چشم مستش توبهٔ ما را شکست
چشم ما بسته خیالش در نظر
نور دیده خوش به جا دارد نشست
شاهبازی رفته بود از دست ما
باز آمد شاهباز ما به دست
حق پرست کاملی دانی که کیست
آنکه او از خودپرستی باز رَست
عاقلان در نیست و هست افتاده اند
عشقبازان فارغند از نیست و هست
در خرابات مغان دیگر مجو
همچو سید نعمت الله رند و مست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن دلبر اگر آری به دست
نیک باشد ور نیاری آن به دست
هوش مصنوعی: اگر دامن معشوق را بگیری، خوشبختی تو را در بر می‌گیرد؛ اما اگر آن را نگیری، ممکن است به ناامیدی گرفتار شوی.
ما خراباتی و رند و عاشقیم
چشم مستش توبهٔ ما را شکست
هوش مصنوعی: ما افرادی سرخوش و شیدا هستیم و نگاه پر از جذبه‌اش باعث شد که ما از عهد و پیمان خود بگذریم.
چشم ما بسته خیالش در نظر
نور دیده خوش به جا دارد نشست
هوش مصنوعی: چشم ما بسته است، ولی خیال او در ذهن ما روشن است و به راحتی در دل ما جای دارد.
شاهبازی رفته بود از دست ما
باز آمد شاهباز ما به دست
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که از ما دور شده بود، دوباره به نزد ما بازگشته و به ما تعلق دارد.
حق پرست کاملی دانی که کیست
آنکه او از خودپرستی باز رَست
هوش مصنوعی: کسی که به حق و حقیقت می‌پردازد و از خودپرستی دور شده است، شخصیتی کامل و والا دارد.
عاقلان در نیست و هست افتاده اند
عشقبازان فارغند از نیست و هست
هوش مصنوعی: عاقلانی که به فکر وجود و عدم هستند، در تناقضات زندگی غرق شده‌اند، اما عشق‌ورزان از این مسائل بی‌خبر و بی‌دغدغه هستند.
در خرابات مغان دیگر مجو
همچو سید نعمت الله رند و مست
هوش مصنوعی: در خانه‌ی می‌فروشان، دیگر مانند سید نعمت الله، که هم رندی است و هم مستی را در بر ندارد، جستجو نکن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۱۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی