غزل شمارهٔ ۲۱۴
هرچه او می دهد همه داده است
دادهٔ او مگو که بیداد است
ای خوشا وقت عاشقی که مدام
بر در میفروش افتاده است
بزم عشقست و عاشقان سرمست
کس چنین بزم خوب ننهادست
غم عشقش خجسته باد که دل
به غم عشق دایما شاد است
عقل در بزم عشق دانی چیست
چون چراغی نهاده بر باد است
هرکه او شد غلام سید ما
بنده مقبلست و آزاد است
چه کنم نعمت همه عالم
نعمت الله خدا مرا داده است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرچه او می دهد همه داده است
دادهٔ او مگو که بیداد است
هوش مصنوعی: هرچه او به ما میدهد، کاملاً از خودش است. نباید بگوییم که این ناعدالتی است.
ای خوشا وقت عاشقی که مدام
بر در میفروش افتاده است
هوش مصنوعی: وقت عاشقی چه زیباست که همواره بوی محبوب در فضا پیچیده است.
بزم عشقست و عاشقان سرمست
کس چنین بزم خوب ننهادست
هوش مصنوعی: این مراسم عشق است و عاشقان در آن سرشار از شوق و نشاط هستند، کسی نتوانسته چنین جشن زیبایی را برپا کند.
غم عشقش خجسته باد که دل
به غم عشق دایما شاد است
هوش مصنوعی: خوشا به حال غم عشق او که دل همیشه از این غم شاد و خوشحال است.
عقل در بزم عشق دانی چیست
چون چراغی نهاده بر باد است
هوش مصنوعی: عقل در حال عشق مثل چراغی است که بر روی باد قرار گرفته و ممکن است به راحتی خاموش شود. در حقیقت، در عشق، عقل نمیتواند به درستی عمل کند و در شرایط احساسی و شدید عشق، قدرت استدلال و فکر انسان تحت تأثیر قرار میگیرد.
هرکه او شد غلام سید ما
بنده مقبلست و آزاد است
هوش مصنوعی: هر کسی که به خدمت سید ما درآید، بندهای خوشقلب و آزاد است.
چه کنم نعمت همه عالم
نعمت الله خدا مرا داده است
هوش مصنوعی: چه کار کنم؟ تمام نعمتهای دنیا از جانب خداوند به من عطا شده است.

شاه نعمتالله ولی