گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۹

چشم مردم دیدهٔ ما نور رویش دیده است
لاجرم در دیدهٔ ما همچو نور دیده است
از سر ذوق است این گفتار ما بشنو ز ما
زانکه قول این چنین هرگز کسی نشنیده است
در خیال آنکه نقش روی او بیند به چشم
دیدهٔ اهل نظر گرد جهان گردیده است
تُرک چشم مست او دلها به غارت می برد
زلف طرّارش به هر موئی دلی دزدیده است
عشق سرمست است و با رندان حریفی می کند
عقل مخمور است و از زندان ما رنجیده است
از کرم ساقی ما مِی می دهد ما را مدام
بر سر ما آب رحمت گوئیا باریده است
هرکسی از لطف سلطانی نوائی یافتند
حضرت او نعمت الله را به ما بخشیده است

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشم مردم دیدهٔ ما نور رویش دیده است
لاجرم در دیدهٔ ما همچو نور دیده است
هوش مصنوعی: چشم مردم زیبایی چهرهٔ ما را دیده است و به همین دلیل در چشم ما نیز مانند نور و روشنی به نظر می‌رسد.
از سر ذوق است این گفتار ما بشنو ز ما
زانکه قول این چنین هرگز کسی نشنیده است
هوش مصنوعی: این صحبت‌های ما ناشی از شوق و ذوق است. به حرف‌های ما گوش کن، زیرا هیچ کس تا به حال چنین سخنانی نشنیده است.
در خیال آنکه نقش روی او بیند به چشم
دیدهٔ اهل نظر گرد جهان گردیده است
هوش مصنوعی: در ذهن کسانی که به زیبایی‌ها توجه دارند، این تصور وجود دارد که برای دیدن چهره‌ی محبوب، به دور دنیا سفر کرده‌اند.
تُرک چشم مست او دلها به غارت می برد
زلف طرّارش به هر موئی دلی دزدیده است
هوش مصنوعی: چشم‌های خوشگذر او دل‌ها را به راحتی می‌رباید، و هر کُنج زلف زیبایش دلی را فریفته و گرفته است.
عشق سرمست است و با رندان حریفی می کند
عقل مخمور است و از زندان ما رنجیده است
هوش مصنوعی: عشق از شدت شوق و شادمانی به سر می‌برد و با دوستان خوش‌گذران همراهی می‌کند. عقل اما در حالتی گیج و مستانه است و از مشکلات و قید و بندهای زندگی ما ناراحت و آزرده خاطر است.
از کرم ساقی ما مِی می دهد ما را مدام
بر سر ما آب رحمت گوئیا باریده است
هوش مصنوعی: ساقی با لطف و محبت خود، مدام به ما شراب می‌دهد و گویی باران رحمت بر سر ما می‌بارد.
هرکسی از لطف سلطانی نوائی یافتند
حضرت او نعمت الله را به ما بخشیده است
هوش مصنوعی: هر کسی که از بخشش‌های یک پادشاه بهره‌مند شده است، در حقیقت، نعمت‌های خداوند را به ما هدیه داده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۹ به خوانش سید جابر موسوی صالحی