گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۷

نور چشمت در نظر پیداست
نظری کن ببین که او با ماست
نقش رویش خیال می بندم
دیدهٔ ما به دیدنش پیداست
آفتابست او و ما سایه
ما حبابیم و عین ما دریاست
مبتلای بلای بالائیم
خوش بلائی که عشق او بالاست
می جام بقا اگر نوشی
خانهٔ میفروش دار بقاست
دُرد درش مدام می نوشم
چه کنم دُرد درد صاف دواست
نعمت الله برای سرمستان
مجلس عاشقانه ای آراست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نور چشمت در نظر پیداست
نظری کن ببین که او با ماست
هوش مصنوعی: روشنی چشمانت در چشم‌ها دیده می‌شود، نگاهی بینداز و ببین که او در کنار ماست.
نقش رویش خیال می بندم
دیدهٔ ما به دیدنش پیداست
هوش مصنوعی: من به تصویر او در ذهنم فکر می‌کنم و چشمانم نشان می‌دهد که به دیدنش مشتاق هستیم.
آفتابست او و ما سایه
ما حبابیم و عین ما دریاست
هوش مصنوعی: او مانند آفتاب است و ما سایه‌هایی از او. ما شبیه حباب‌هایی هستیم و حقیقت ما مانند دریا است.
مبتلای بلای بالائیم
خوش بلائی که عشق او بالاست
هوش مصنوعی: ما درگیر مشکلی هستیم که شدت آن بالا است، اما این مشکل خوشایند است زیرا عشق او در درجات بالاتری قرار دارد.
می جام بقا اگر نوشی
خانهٔ میفروش دار بقاست
هوش مصنوعی: اگر در زندگی خود مشغول نوشیدن می بقا باشی، خانهٔ میفروش همیشه محل پایداری است.
دُرد درش مدام می نوشم
چه کنم دُرد درد صاف دواست
هوش مصنوعی: من همواره درد را می‌نوشم، چه می‌توانم بکنم که این درد، در واقع درمانی خالص است.
نعمت الله برای سرمستان
مجلس عاشقانه ای آراست
هوش مصنوعی: خداوند نعمت‌ها و برکاتش را برای سرمستان فراهم کرد و مجلس عشقی زیبا و دلنشین برپا ساخت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی