گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۵

چشمی که به نور عشق بیناست
بیناست همیشه از چپ و راست
دیده نگران دیدهٔ اوست
این خرقه که نور دیدهٔ ماست
ما در غم هجر یار واصل
جان تشنه و دل غریق دریاست
عشقست که در بطون کس نیست
عشقست که از ظهور پیداست
امروز کسی که مست عشقست
فارغ ز خمار دی و فرداست
خورشید جمال او برآمد
از دیده خیال سایه برخاست
دیدیم چنانکه دیدنی بود
داند سخنم هر آنکه داناست
در آینه روی خویش بیند
هر دیده که او به خویش بیناست
ای یار رموز نعمت الله
پنهان چه کنیم چون که پیداست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمی که به نور عشق بیناست
بیناست همیشه از چپ و راست
هوش مصنوعی: چشم‌هایی که با عشق روشن شده‌اند، همیشه می‌توانند زیبایی‌ها را از هر طرف ببینند.
دیده نگران دیدهٔ اوست
این خرقه که نور دیدهٔ ماست
هوش مصنوعی: چشم نگران من به اوست و این لباس که بر تن دارم، روشنی و نور چشمان من است.
ما در غم هجر یار واصل
جان تشنه و دل غریق دریاست
هوش مصنوعی: در پوستری از درد جدایی معشوق، جان ما در عطش و دل‌مان غرق در دیوانگی است.
عشقست که در بطون کس نیست
عشقست که از ظهور پیداست
هوش مصنوعی: عشق حالتی است که در دل هیچ‌کس پنهان نیست، و این عشق است که خود را در آثار و نشانه‌ها به وضوح نشان می‌دهد.
امروز کسی که مست عشقست
فارغ ز خمار دی و فرداست
هوش مصنوعی: امروز کسی که به عشق مشغول است، از نگرانی و حال ناخوشایند دیروز و فردا آزاد است.
خورشید جمال او برآمد
از دیده خیال سایه برخاست
هوش مصنوعی: زیبایی او مانند خورشید از چشمان خیال من برافراشته شد و سایه‌ای از آن ایجاد کرد.
دیدیم چنانکه دیدنی بود
داند سخنم هر آنکه داناست
هوش مصنوعی: هر کسی که دانا باشد، می‌تواند به خوبی درک کند که ما آنچه را که باید، دیده‌ایم و تجربیات ما به وضوح نشان‌دهنده واقعیات است.
در آینه روی خویش بیند
هر دیده که او به خویش بیناست
هوش مصنوعی: هر کسی که به خودشناسی و درون‌نگری پرداخته باشد، در آینه وجود خود تصویری از خود را می‌بیند.
ای یار رموز نعمت الله
پنهان چه کنیم چون که پیداست
هوش مصنوعی: ای دوست، رازهای نعمت‌های خداوند در حالت پنهان هستند، اما وقتی که خودشان آشکار می‌شوند، چه کنیم؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۵ به خوانش سید جابر موسوی صالحی