گنجور

غزل شمارهٔ ۱۹۱

هرچه می بینی همه نور خداست
تا نه پنداری که او از ما جداست
دیدهٔ دل باز کن تا بنگری
روی جانانی که نور چشم ماست
جز صفات ذات او موجود نیست
ور تو گوئی هست آن عین خطاست
ما و او موجیم و دریا از یقین
کثرت و وحدت نظر کن از کجاست
آشکارا ونهان دیدم عیان
صورت و معنی و جان و دل خداست
هر که او بینای ذات او بود
دیده از نور صفاتش با صفاست
طالب و مطلوب نبی است و ولی
کفر و ایمان زلف و روی مصطفاست
من چو منصورم روم بر دار عشق
بر سردار فنا دار بقاست
خود تو را گفتن روا نبود چنین
لیک چون امرت مرا گفتن رواست
مستم از جام شراب لم یزل
نقلم از لعل لب آن دلرباست
عاشق و معشوق عشقم ای عزیز
نعمت اللهم چنین منصب کراست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرچه می بینی همه نور خداست
تا نه پنداری که او از ما جداست
هوش مصنوعی: هر چیزی که می‌بینی، جلوه‌ای از نور خداست، تا این‌گونه نپنداری که او از ما فاصله دارد.
دیدهٔ دل باز کن تا بنگری
روی جانانی که نور چشم ماست
هوش مصنوعی: چشمان دل را بگشا تا بتوانی چهره معشوق را ببینی که روشنی چشمان ماست.
جز صفات ذات او موجود نیست
ور تو گوئی هست آن عین خطاست
هوش مصنوعی: هیچ‌چیزی جز ویژگی‌های او وجود ندارد و اگر تو بخواهی ادعا کنی که چیزی هست، کاملاً اشتباه است.
ما و او موجیم و دریا از یقین
کثرت و وحدت نظر کن از کجاست
هوش مصنوعی: ما و او مانند امواج هستیم و دریا به دلیل داشتن یقین به کثرت و وحدت، دلیلی است که باید به آن توجه کرد و دید که ریشه‌اش از کجاست.
آشکارا ونهان دیدم عیان
صورت و معنی و جان و دل خداست
هوش مصنوعی: من به وضوح و به طرز نامحسوس، زیبایی و عمق وجود خدا را در ظاهر و باطن مشاهده کردم.
هر که او بینای ذات او بود
دیده از نور صفاتش با صفاست
هوش مصنوعی: هر کسی که به حقیقت وجودی خود آگاه باشد، با نوری که از ویژگی‌هایش می‌تابد، بینایی و شفافیتی دارد.
طالب و مطلوب نبی است و ولی
کفر و ایمان زلف و روی مصطفاست
هوش مصنوعی: آنچه که آرزوی انسان‌هاست، در واقع توسط پیامبران و ولی‌ها به دست می‌آید و کفر و ایمان به زیبایی و جذابیت زلف و چهره‌ی حضرت محمد (ص) وابسته است.
من چو منصورم روم بر دار عشق
بر سردار فنا دار بقاست
هوش مصنوعی: من مانند منصور هستم که به خاطر عشق به دار می‌روم، اما سردار فنا را در اختیار دارم که بقا و جاودانگی را فراهم می‌سازد.
خود تو را گفتن روا نبود چنین
لیک چون امرت مرا گفتن رواست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که نمی‌توانستم در مورد خود تو چیزی بگویم، اما چون به من دستور داده‌ای که صحبت کنم، این کار درست است.
مستم از جام شراب لم یزل
نقلم از لعل لب آن دلرباست
هوش مصنوعی: من به خاطر شرابی که از آن می‌نوشم همیشه مست هستم و حالتی شگفت‌انگیز دارم، گویی که از لبی زیبا و دلربا، به معنای عمیقی از لذت و شادی رسیدم.
عاشق و معشوق عشقم ای عزیز
نعمت اللهم چنین منصب کراست
هوش مصنوعی: عاشق و معشوق، هر دو عشق من هستند. ای عزیز، نعمت خداوند، چنین مقام و منصبی از کیست؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۹۱ به خوانش سید جابر موسوی صالحی