غزل شمارهٔ ۱۹۰
پادشاهی چه بندگی خداست
بندگی کن که پادشاه گداست
از هوا بگذر و خدا را جو
هرچه غیر ازویست باد هواست
بر درش هر که خلوتی دارد
فارغ از خانقاه هر دو سراست
دُرد دردش دوای درد دلست
درد دل خوشتر از هزار دواست
آفتابست و ماه خوانندش
نظری کن که نور دیدهٔ ماست
در خرابات ساقی سر مست
سید ما و خادم فُقراست
دیگران در پناه علم و عمل
نعمت الله در پناه خداست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پادشاهی چه بندگی خداست
بندگی کن که پادشاه گداست
هوش مصنوعی: پادشاهی در واقع نوعی خدمت به خداوند است. بنابراین، اگر به خدا خدمت کنیم، در حقیقت برتر از هر مقام و دنیای فانی هستیم، حتی اگر ظاهراً در زندگی اجتماعی ما مقامهایی مانند گدا نیز وجود داشته باشد.
از هوا بگذر و خدا را جو
هرچه غیر ازویست باد هواست
هوش مصنوعی: از دنیای مادی بگذر و به دنبال خدا باش، چون هر چیزی جز او زود گذر و بیارزش است.
بر درش هر که خلوتی دارد
فارغ از خانقاه هر دو سراست
هوش مصنوعی: هر کسی که به در خانهاش میآید و به خلوتی نیاز دارد، دیگر نیاز نیست به خانقاه و محل عبادت برود؛ هر دو مکان یکی است و او در آنجا میتواند آرامش پیدا کند.
دُرد دردش دوای درد دلست
درد دل خوشتر از هزار دواست
هوش مصنوعی: دردی که از دل میآید، درمانش نیز همان درد است و این درد دل از هزار دارو شیرینتر و بهتر است.
آفتابست و ماه خوانندش
نظری کن که نور دیدهٔ ماست
هوش مصنوعی: آفتاب و ماه هستند و به آنها میگویند. به آنها نگاه کن که روشنی چشمان ما هستند.
در خرابات ساقی سر مست
سید ما و خادم فُقراست
هوش مصنوعی: در میخانه، ساقی که در حال مستی است، خدمتگزار سید ما و فقرای جامعه است.
دیگران در پناه علم و عمل
نعمت الله در پناه خداست
هوش مصنوعی: دیگران با علم و عمل خود به نعمتهای الهی دست مییابند، اما خود این نعمتها تنها در سایهی حمایت خداوند است.

شاه نعمتالله ولی