غزل شمارهٔ ۱۸۶
نور او روشنی دیدهٔ ماست
نظری کن به چشم ما پیداست
روی او را به نور او بینند
چشم بیننده ای که او بیناست
وحده لاشریک له گفتم
آنکه عالم به نور خود آراست
بحر دل را کرانه نیست پدید
جان ما غرقهٔ چنین دریاست
عشق آمد به جای ما بنشست
مائی ما چه از میان برخاست
هرچه گفتند و هرچه می گویند
حضرت وحدتش از آن یکتاست
نعمت الله که میر مستانست
عاشق روی جملهٔ اشیاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نور او روشنی دیدهٔ ماست
نظری کن به چشم ما پیداست
هوش مصنوعی: نور او منبع روشنی نگاه ماست، به چشمان ما نگاه کن که این نور در آنها نمایان است.
روی او را به نور او بینند
چشم بیننده ای که او بیناست
هوش مصنوعی: چشم کسی که بیناست، چهره او را با نور او مشاهده میکند.
وحده لاشریک له گفتم
آنکه عالم به نور خود آراست
هوش مصنوعی: خداوند یکتاست و هیچ شریک و همتایی ندارد. من میگویم او کسی است که جهانیان را با نور خودش زینت بخشیده است.
بحر دل را کرانه نیست پدید
جان ما غرقهٔ چنین دریاست
هوش مصنوعی: دریای دل ما هیچ کناری ندارد و جان ما در این دریا غرق شده است.
عشق آمد به جای ما بنشست
مائی ما چه از میان برخاست
هوش مصنوعی: عشق به جای ما نشسته و ما را فراموش کرده است، پس چرا ما از این وضعیت ناراحت شویم و دست از عشق برداریم؟
هرچه گفتند و هرچه می گویند
حضرت وحدتش از آن یکتاست
هوش مصنوعی: هر چیزی که گفته شده و یا گفته میشود، تنها به یگانگی او اشاره دارد و از آن فراتر نمیرود.
نعمت الله که میر مستانست
عاشق روی جملهٔ اشیاست
هوش مصنوعی: نعمت خداوند به قدری شگفتانگیز است که مانند سروری مینوشد و عاشق زیبایی و حضور همه چیز است.

شاه نعمتالله ولی