گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۳

خواجه آمد سرای خود آراست
رفت و منزل به دیگری پیراست
بنده بی خواجه ماند سر گردان
در به در می دود که خواجه کجاست
خواجه همچون خیال آمد و شد
نیک و بد از نشان او برخواست
معتبر بود اعتبار نماند
عبرتی گیرد آنکه او بیناست
بود خواجه حباب بحر محیط
گرچه جامش شکست آب به جاست
هر که با ما نشست در دریا
نزد ما آبروی ما از ماست
این و آن جفت یکدیگر باشند
نعمت الله از همه یکتاست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه آمد سرای خود آراست
رفت و منزل به دیگری پیراست
هوش مصنوعی: آقا به خانه‌اش برگشت و آن را زیبا کرد، سپس رفت و خانه‌ی دیگری را آراست.
بنده بی خواجه ماند سر گردان
در به در می دود که خواجه کجاست
هوش مصنوعی: شخصی بدون صاحب و پشتیبان، در حال سردرگمی و جست‌وجو از در به در می‌رود تا ببیند صاحبش کجاست.
خواجه همچون خیال آمد و شد
نیک و بد از نشان او برخواست
هوش مصنوعی: خواجه به شکل یک خیال ظاهر شد و خوب و بد از نشانه‌های او نمایان گشت.
معتبر بود اعتبار نماند
عبرتی گیرد آنکه او بیناست
هوش مصنوعی: اعتبار و ارزش چیزها از بین رفته است، و تنها کسانی که بصیرت دارند می‌توانند از این وضعیت درس بگیرند.
بود خواجه حباب بحر محیط
گرچه جامش شکست آب به جاست
هوش مصنوعی: خواجه مانند حبابی است که بر روی دریا قرار دارد. اگرچه جام او شکسته است، اما اثر آب همچنان باقیست.
هر که با ما نشست در دریا
نزد ما آبروی ما از ماست
هوش مصنوعی: هر کسی که با ما همراه باشد، در کنار ما ارزش و حیثیت ما از خود ما نشأت می‌گیرد.
این و آن جفت یکدیگر باشند
نعمت الله از همه یکتاست
هوش مصنوعی: این و آن باید با هم هماهنگ و همراه باشند، زیرا نعمت خداوند یکتاست و هیچ چیز بهتر از آن نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۳ به خوانش سید جابر موسوی صالحی