گنجور

غزل شمارهٔ ۱۸۱

درد با همدرد اگر گوئی رواست
درد با بی درد خود گفتن خطاست
دردمندانیم و دُردی می خوریم
دردمندی همچو ما دیگر کجاست
دُرد دردش نوش کن گر عاشقی
زانکه دُرد درد او ما را دواست
در نظر داریم بحر بیکران
آبروی ما همه از عین ماست
عشق در دور است و ما همراه او
سیر ما بی ابتدا و انتهاست
جمله موجودیم از جود وجود
هرچه بود و هست نور کبریاست
هیچ شیئی بی نعمت الله هست نیست
هرچه هست و بود و باشد از خداست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد با همدرد اگر گوئی رواست
درد با بی درد خود گفتن خطاست
هوش مصنوعی: اگر دردی را با کسی که خود نیز دردی دارد درمیان بگذاری، این کار درست است. اما اگر دردی را با کسی که هیچ دردی ندارد بگویی، این کار نادرست است.
دردمندانیم و دُردی می خوریم
دردمندی همچو ما دیگر کجاست
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که به درد و رنج دچاریم و در عین حال مشغول نوشیدن شرابی هستیم. در این دنیا کسی مانند ما که هم دردی را تجربه کند و هم به فراخی زنده باشد، پیدا نمی‌شود.
دُرد دردش نوش کن گر عاشقی
زانکه دُرد درد او ما را دواست
هوش مصنوعی: اگر عاشق هستی، درد او را خوش بپذیر، زیرا درد او برای ما درمانی است.
در نظر داریم بحر بیکران
آبروی ما همه از عین ماست
هوش مصنوعی: ما به فکر اعتباری هستیم که بی‌پایان است و تمام آن از خود ما نشأت می‌گیرد.
عشق در دور است و ما همراه او
سیر ما بی ابتدا و انتهاست
هوش مصنوعی: عشق در مسیری است که ما نیز در آن سفر می‌کنیم، بدون اینکه بدانیم آغاز و پایان این سفر کجاست.
جمله موجودیم از جود وجود
هرچه بود و هست نور کبریاست
هوش مصنوعی: تمام وجود ما به برکت و بخشش وجود خداوند است و هر چیزی که وجود دارد و خواهد داشت، از نور بزرگ خدا نشئت می‌گیرد.
هیچ شیئی بی نعمت الله هست نیست
هرچه هست و بود و باشد از خداست
هوش مصنوعی: هیچ چیز بدون برکت و نعمت خداوند وجود ندارد. هرچه که هست، بوده و خواهد بود، از آن خداست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۸۱ به خوانش سید جابر موسوی صالحی