گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۸

ما ز دریائیم و دریا عین ماست
در میان ما دوئی آخر چراست
خط موهومست عالم سر به سر
خوش بخوان آن خط که آن خط عین ماست
آنچه ما داریم در هر دو جهان
در حقیقت ای عزیزان آن خداست
عشق او در دل نهان می دارمش
دُرد درد عشق او ما را دواست
همدم جامیم و با ساقی حریف
تا نپنداری که او از ما جداست
مجلس عشقست و ما مست وخراب
اینچنین بزمی ملوکانه کراست
نعمت الله تا غلام سید است
شاه عالم بر در او چون گداست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما ز دریائیم و دریا عین ماست
در میان ما دوئی آخر چراست
هوش مصنوعی: ما از دریا هستیم و دریا نمایانگر وجود ماست؛ پس چرا بین ما دوگانگی وجود دارد؟
خط موهومست عالم سر به سر
خوش بخوان آن خط که آن خط عین ماست
هوش مصنوعی: این دنیا به نظر می‌رسد که واقعی نیست و همه چیز در آن خیالی است، اما باید به آن چیزی که واقعی است و حقیقت ما را بیان می‌کند، توجه کنیم.
آنچه ما داریم در هر دو جهان
در حقیقت ای عزیزان آن خداست
هوش مصنوعی: آنچه ما در این دنیا و دنیای دیگر داریم، در واقع از خداست، ای دوستان عزیز.
عشق او در دل نهان می دارمش
دُرد درد عشق او ما را دواست
هوش مصنوعی: عشق او را در دل پنهان نگه‌داشته‌ام و این درد ناشی از عشق او، برای ما تسکینی است.
همدم جامیم و با ساقی حریف
تا نپنداری که او از ما جداست
هوش مصنوعی: ما همواره با هم در کنار جام و ساقی هستیم، تا این‌که نپنداری او از ما جدا است.
مجلس عشقست و ما مست وخراب
اینچنین بزمی ملوکانه کراست
هوش مصنوعی: محفل عشق است و ما در حال مستی و از خود بیخود شده‌ایم. این نوع مهمانی که با شکوه و سلطنتی است، متعلق به چه کسی است؟
نعمت الله تا غلام سید است
شاه عالم بر در او چون گداست
هوش مصنوعی: نعمت خداوند تا زمانی که بنده‌ی سید است، پادشاه جهان در مقابل او مانند یک گداست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۸ به خوانش سید جابر موسوی صالحی