گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷۷

عاشق رندی که او همدرد ماست
جام دُرد درد او ما را دواست
هر که او از خویش بیگانه بود
گو بیا اینجا که با ما آشناست
ساقی مستیم و جام می به دست
می پرست رند سرمستی کجاست
موج بحر ماست دریای محیط
حوض کوثر جرعه ای از جام ماست
نالهٔ نی بشنو ای جان عزیز
بینوایان را نوائی بی نواست
در خرابات فنا دارم مقام
خوش مقامی این سر دار بقاست
عاشقان در عشق گر کشته شوند
نعمت الله کشتگان را خونبهاست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشق رندی که او همدرد ماست
جام دُرد درد او ما را دواست
هوش مصنوعی: عاشق باهوشی داریم که درد و دل ما را می‌فهمد و نوشیدنی تلخ او، برای ما درمانی است.
هر که او از خویش بیگانه بود
گو بیا اینجا که با ما آشناست
هوش مصنوعی: هر کسی که از خود فاصله گرفته و احساس بیگانگی می‌کند، بیاید اینجا، چون با ما احساس نزدیکی و آشنایی خواهد کرد.
ساقی مستیم و جام می به دست
می پرست رند سرمستی کجاست
هوش مصنوعی: ما در حال حاضر مست هستیم و جام شراب را در دست داریم. ای ساقی، کجاست حالتی که به خاطر سرمستی عشق ورزی کنیم؟
موج بحر ماست دریای محیط
حوض کوثر جرعه ای از جام ماست
هوش مصنوعی: دریای وسیع به نوعی نمایانگر عمق و وسعت روح و علم ماست، و حوض کوثر که نماد بهشت و سعادت است تنها مقداری از این علم و روح را به ما می‌دهد.
نالهٔ نی بشنو ای جان عزیز
بینوایان را نوائی بی نواست
هوش مصنوعی: صدای نالهٔ نی را بشنو، ای جان عزیز، صدای کسانی که بی‌صدا هستند، در واقع نوایی است که بی‌نواست.
در خرابات فنا دارم مقام
خوش مقامی این سر دار بقاست
هوش مصنوعی: در میخانه، جایی که همه چیز فانی و زودگذره، من جایگاه خوشی دارم. اینجا سرزمینی است که ماندگاری واقعی در آن وجود دارد.
عاشقان در عشق گر کشته شوند
نعمت الله کشتگان را خونبهاست
هوش مصنوعی: عاشقان اگر در راه عشق جان بدهند، لطف الهی می‌شود که برای آن‌ها خون بهای زیادی قرار داده شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی