گنجور

غزل شمارهٔ ۱۷

رفت آن جانان ما از دست ما
از دریغا دلبر سر مست ما
او برفت و پای او نگشوده‌ایم
تا ابد زلفش بود پا‌بست ما
ما همه جا نیکی او گفته‌ایم
او نخواهد آنچنان اشکست ما
چاره‌ای غیر رضا و صبر نیست
این زمان چون تیر رفت از شست ما
در خیال او است جان ما مدام
دل روان خواهد به او پیوست ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت آن جانان ما از دست ما
از دریغا دلبر سر مست ما
هوش مصنوعی: عشقم از دست رفت و دیگر در کنار ما نیست، ای کاش که دلبر نازنین ما همیشه در حال شادابی و خوشحالی بود.
او برفت و پای او نگشوده‌ایم
تا ابد زلفش بود پا‌بست ما
هوش مصنوعی: او رفت و ما هیچ‌گاه راهی را که او رفت، باز نکرده‌ایم؛ تا ابد زلفش ما را به خود گره زده است.
ما همه جا نیکی او گفته‌ایم
او نخواهد آنچنان اشکست ما
هوش مصنوعی: ما در هر جا خوبی‌های او را بیان کرده‌ایم، اما او هرگز به حرف‌های ما اهمیتی نمی‌دهد.
چاره‌ای غیر رضا و صبر نیست
این زمان چون تیر رفت از شست ما
هوش مصنوعی: در این زمان جز رضایت و صبر چاره‌ای نداریم، چرا که کار از دست ما خارج شده و تیر رفته است.
در خیال او است جان ما مدام
دل روان خواهد به او پیوست ما
هوش مصنوعی: ما همواره در خیال او زندگی می‌کنیم و دل‌مان دائماً به سوی او خواهد رفت.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۷ به خوانش سید جابر موسوی صالحی

حاشیه ها

1394/05/27 13:07
امید

نعمت الله عارف هم مست ما
ساقی جام می در دست ما
نغمه هایش قیاس می ناب
زین سبب جام جمی در دست ما