غزل شمارهٔ ۱۵۸
حالیا دور قمر دوران ماست
جام می در دور و این دور آن ماست
رونقش میخانه ها خواهد فزود
زآنکه وقت ذوق سر مستان ماست
دست ما چون آستین دست اوست
هر کجا دستیست آن دستان ماست
می کشد ما را و می گوئیم شکر
می برد دل منتش بر جان ماست
هر کجا سیبی است بی آسیب نیست
سیب بی آسیب از بستان ماست
اینکه می پرسی تو از برهان ما
مستی رندان ما برهان ماست
مجلس عشقست و ما سرمست وی
نعمت الله از دل و جان آن ماست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حالیا دور قمر دوران ماست
جام می در دور و این دور آن ماست
هوش مصنوعی: حالا دور قمر به دور ما آمده و ما در حال نوشیدن جام می هستیم و این دورانی که در آن قرار داریم، متعلق به ماست.
رونقش میخانه ها خواهد فزود
زآنکه وقت ذوق سر مستان ماست
هوش مصنوعی: میخانهها به خاطر حال و هوای خوش و شادی که در دل مستهاست، بیشتر رونق خواهد گرفت.
دست ما چون آستین دست اوست
هر کجا دستیست آن دستان ماست
هوش مصنوعی: دست ما مانند آستینی است که به دست او وصل است؛ هر جا که دستی وجود داشته باشد، آن دست از ماست.
می کشد ما را و می گوئیم شکر
می برد دل منتش بر جان ماست
هوش مصنوعی: از محبت و علاقهای که به ما دارد، ما را میکشد و در عوض، ما شکرگزار او هستیم، چون دلمان به داشتن او و محبتش آرامش میدهد.
هر کجا سیبی است بی آسیب نیست
سیب بی آسیب از بستان ماست
هوش مصنوعی: هر جا که سیب وجود دارد، بینقص نیست و سیبهای بینقص از باغ ما هستند.
اینکه می پرسی تو از برهان ما
مستی رندان ما برهان ماست
هوش مصنوعی: در پاسخ به سوالی که درباره دلیل کار ما میپرسی، باید بگویم که خود ما و نحوهی زندگیمان، دلیل و توجیهی برای این مسئله هستند.
مجلس عشقست و ما سرمست وی
نعمت الله از دل و جان آن ماست
هوش مصنوعی: محفل عشق برقرار است و ما در حال سرمستی از آن هستیم. نعمت خداوند از دل و جان ما سرچشمه میگیرد.

شاه نعمتالله ولی