گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۲۳

دوش در خواب دیده ام شاهی
پادشاه خوشی و خرگاهی
در سرای دلم نشسته به تخت
آفتابی به صورت ماهی
لطف سلطان خلافتم بخشید
منصبی یافتم چنین جاهی
نقد گنجش چنین عطا فرمود
کرمش ساخت بنده را شاهی
بزم عشقست و عاشقان سرمست
حضرتش ساقیست و دلخواهی
تو به مسجد اگر روی می رو
من به میخانه برده ام راهی
آینه صد هزار می نگرم
می نمایند نعمت اللهی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش در خواب دیده ام شاهی
پادشاه خوشی و خرگاهی
هوش مصنوعی: دیشب در خواب شاهی را دیدم که نماد خوشبختی و خوشحالی بود.
در سرای دلم نشسته به تخت
آفتابی به صورت ماهی
هوش مصنوعی: در دل من، کسی به زیبایی و درخشانی ماه، نشسته و مانند آفتابی درخشان است.
لطف سلطان خلافتم بخشید
منصبی یافتم چنین جاهی
هوش مصنوعی: با لطف و رحمت سلطان، مخالفت‌ها را نادیده گرفت و من موفق شدم به چنین مقام و جایگاهی دست یابم.
نقد گنجش چنین عطا فرمود
کرمش ساخت بنده را شاهی
هوش مصنوعی: خداوند به بنده‌اش آن‌چنان نعمت و کرم عطا کرده است که او را به مقام شاهی می‌رساند، حتی اگر اصل و نسب‌اش چیزی به جز این باشد.
بزم عشقست و عاشقان سرمست
حضرتش ساقیست و دلخواهی
هوش مصنوعی: محفل عشق برقرار است و عاشقان در شوق و شادمانی به سر می‌برند. در این جمع، حقایق عمیق و دلنشین عشق از خود می‌جوشد و به دل‌های آنان طراوت و شادابی می‌بخشد.
تو به مسجد اگر روی می رو
من به میخانه برده ام راهی
هوش مصنوعی: اگر تو به مسجد بروی و عبادت کنی، من درعوض به میخانه می‌روم و راه آن را پیدا کرده‌ام.
آینه صد هزار می نگرم
می نمایند نعمت اللهی
هوش مصنوعی: من در آینه به تماشای خودم نشسته‌ام و در آن، نعمت‌های الهی را می‌بینم که جلوه‌گر هستند.