غزل شمارهٔ ۱۵۱۹
بر تخت دلم نشسته شاهی
شاهی و چگونه شاه ماهی
قدسی ملکی ملک صفاتی
عالی قدری جهان پناهی
بر دست گرفته جام باده
مستانه نهاده کج کلاهی
جان بنده و عقل خادم از
دل تختی و عشق پادشاهی
ما راه روان کوی عشقیم
به زین نرود کسی به راهی
گوئی که ز باده توبه کردی
هرگز نکنم چنین گناهی
درخدمت سید خرابات
جاهی دارم چگونه جاهی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر تخت دلم نشسته شاهی
شاهی و چگونه شاه ماهی
هوش مصنوعی: در دل من به عنوان یک پادشاه نشسته است، پادشاهی که به حقیقت، شاه ماهی است و حالا نمیدانم چطور با او رفتار کنم.
قدسی ملکی ملک صفاتی
عالی قدری جهان پناهی
هوش مصنوعی: موجودی معنوی و ملکوتی که ویژگیهای والایی دارد و در عین حال، پناهگاهی برای جهانیان به شمار میرود.
بر دست گرفته جام باده
مستانه نهاده کج کلاهی
هوش مصنوعی: در دستش جام شراب را گرفته و کجکلاهی به صورت غیررسمی و با حالتی مستانه روی سرش گذاشته است.
جان بنده و عقل خادم از
دل تختی و عشق پادشاهی
هوش مصنوعی: عشق برای من گوهری ارزشمند است و عقل و خرد من خدمتگزار آن عشق هستند. در واقع، من خود را فدای عشق کردهام و در برابر آن تسلیم هستم.
ما راه روان کوی عشقیم
به زین نرود کسی به راهی
هوش مصنوعی: ما در مسیر عشق در حال حرکت هستیم، هیچکس نمیتواند در این را ه دیگری برود.
گوئی که ز باده توبه کردی
هرگز نکنم چنین گناهی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که با نوشیدن شراب، توبه کردهای و من هرگز چنین گناهی را نخواهم کرد.
درخدمت سید خرابات
جاهی دارم چگونه جاهی
هوش مصنوعی: در کنار سید خرابات، جایی دارم که احساس میکنم چگونه باید باشد.