گنجور

غزل شمارهٔ ۱۵۱۱

سخن یار بشنو از یاری
تخم نیکی بکار اگر کاری
بد مکن ای عزیز نیک اندیش
تا نیابی جزای خود خواری
حضرت حق کجا بود راضی
که دل بنده اش بیازاری
دیگران بار تو کشند به دوش
گر کشی بار حضرت باری
گر ببینی جمال او باری
نقش عالم خیال پنداری
جام می را بگیر و خوش می نوش
گر هوائی به ذوق ما داری
سید و بنده را به هم بینی
نعمت الله اگر به دست آری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن یار بشنو از یاری
تخم نیکی بکار اگر کاری
هوش مصنوعی: به سخنان دوست گوش بده و از او یاد بگیر، زیرا اگر می‌خواهی کاری انجام دهی، باید بذری از نیکی بکاری.
بد مکن ای عزیز نیک اندیش
تا نیابی جزای خود خواری
هوش مصنوعی: برای دیگران بد نکن، ای دوست خوب اندیشه، تا در آینده خودت با ذلت و پشیمانی روبه‌رو نشوی.
حضرت حق کجا بود راضی
که دل بنده اش بیازاری
هوش مصنوعی: خداوند هرگز راضی نیست که دل بندگانش را شکسته و آزار دهد.
دیگران بار تو کشند به دوش
گر کشی بار حضرت باری
هوش مصنوعی: اگر تو بار سنگین را بر دوش نکشی، دیگران هم نمی‌توانند آن را به دوش بکشند.
گر ببینی جمال او باری
نقش عالم خیال پنداری
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او را ببینی، گویی که همه‌چیز در عالم خیال است.
جام می را بگیر و خوش می نوش
گر هوائی به ذوق ما داری
هوش مصنوعی: جام شراب را به دست بگیر و با لذت بنوش، اگر با ذائقه ما خوش‌آمدی.
سید و بنده را به هم بینی
نعمت الله اگر به دست آری
هوش مصنوعی: اگر نعمت الهی را در دست بگیری، می‌توانی بندگی و سروری را در کنار هم ببینی.