غزل شمارهٔ ۱۵۰
تا مرا عین عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است
تا رموز وجود شد مفهوم
هر وجودی که هست مفهومست
خادم خلوت دلم آری
بنگر آن خادمی که مخدومست
شمع روشن ضمیر مجلس ماست
دل پروانه ای که چون موم است
باز سرمست شد دل مخمور
لیکن از خمر غیر معصوم است
قسمتم عشق بود روز ازل
آری خوش قسمتی که مقسومست
چون که شد سید از خودی فانی
نزد عشاق حی قیوم است
غزل شمارهٔ ۱۴۹: ای عاشقان ای عاشقان معشوق با ما همدم استغزل شمارهٔ ۱۵۱: لطف اگر بر ما گمارد حاکم است
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا مرا عین عشق مفهوم است
سر علمم به عشق معلوم است
هوش مصنوعی: تا زمانی که معنی عشق برای من واضح است، دانش و آگاهی من درباره عشق نیز مشخص و معلوم است.
تا رموز وجود شد مفهوم
هر وجودی که هست مفهومست
هوش مصنوعی: هر چیزی که در جهان وجود دارد، زمانی که رازهای وجود را درک کنیم، معنای آن را خواهیم فهمید.
خادم خلوت دلم آری
بنگر آن خادمی که مخدومست
هوش مصنوعی: بنگر که چگونه دل من به خادم خود، عشق و محبت میورزد. این خادم، در واقع خادمی است که خدمت به کسی بالاتر از خود میکند.
شمع روشن ضمیر مجلس ماست
دل پروانه ای که چون موم است
هوش مصنوعی: شمعی که در مجلس ما وجود دارد، روشنایی و آگاهی را به ارمغان میآورد. دل پروانهای که به دور این شمع میچرخد، به مانند موم نرم و انعطافپذیر است.
باز سرمست شد دل مخمور
لیکن از خمر غیر معصوم است
هوش مصنوعی: دل شاد و سرمست شده است، اما این شادی و سرمستی ناشی از نوشیدنیای است که غیر از شراب معصوم است.
قسمتم عشق بود روز ازل
آری خوش قسمتی که مقسومست
هوش مصنوعی: سرنوشت من عشق بود از زمان آغاز، بله، چه خوش شانسی که برای من مقدر شده است.
چون که شد سید از خودی فانی
نزد عشاق حی قیوم است
هوش مصنوعی: وقتی که سید از خودی خود، فانی میشود، نزد عاشقان حیات و وجودی ماندگار دارد.

شاه نعمتالله ولی