گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۵

عاقلی و نام عاشق می بری
عشقبازی نیست کار سرسری
عشق بازیدن به بازی هست نیست
خود نباشد عاشقی بازیگری
جام می بستان دمی با او برآر
تا دمی از عمر باقی برخوری
کی به گرد عیسی مریم رسی
چون تو عیسی را فروشی خر خری
دل بری کن از خیال غیر او
گر چو ما از عاشقان دلبری
کی قلندر را از او باشد حجاب
دردمندی کی بود چون حیدری
نعمت الله سر پیغمبر طلب
تا بیابی معجز پیغمبری

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاقلی و نام عاشق می بری
عشقبازی نیست کار سرسری
هوش مصنوعی: عاقل بودن و به نام عاشق بودن زمانی معنا دارد که عشق جدی و عمیق باشد، نه اینکه به سادگی و سطحی به آن نگاه کنیم.
عشق بازیدن به بازی هست نیست
خود نباشد عاشقی بازیگری
هوش مصنوعی: عشق مانند یک بازی است و در واقع خود عاشق وجود ندارد، بلکه عاشقی همچون نقشی است که فرد در این بازی ایفا می‌کند.
جام می بستان دمی با او برآر
تا دمی از عمر باقی برخوری
هوش مصنوعی: جرعه‌ای از می باغ بگیر و لحظه‌ای با او باش، تا کمی از عمر باقی‌مانده‌ات را با لذت سپری کنی.
کی به گرد عیسی مریم رسی
چون تو عیسی را فروشی خر خری
هوش مصنوعی: کی می‌توانی به مقام مریم و عیسی برسی، وقتی خودت عیسی را به فروش می‌گذاری و به سمت چیزی بی‌ارزش‌تر می‌روی؟
دل بری کن از خیال غیر او
گر چو ما از عاشقان دلبری
هوش مصنوعی: دل خود را از فکر دیگران آزاد کن؛ اگر مانند ما عاشقان نیازمند دلبر هستی.
کی قلندر را از او باشد حجاب
دردمندی کی بود چون حیدری
هوش مصنوعی: آیا دردی در دل کسی وجود دارد که بتواند او را از حقیقت و روشنایی دور کند؟ همان‌طور که حیدر، با وجود همه مشکلات و دردها، همیشه در صحنه حضور دارد و بر آن‌ها غلبه می‌کند.
نعمت الله سر پیغمبر طلب
تا بیابی معجز پیغمبری
هوش مصنوعی: برای بهره‌مندی از نعمت‌های الهی و درک معجزات پیامبر، باید به سرچشمه آن نعمت‌ها، یعنی خود پیامبر، توجه و تمسک جویی.