گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۲

حال او از بشر چه می پرسی
قصهٔ خیر و شر چه می پرسی
لب شیرین او به ذوق ببوس
لذت نیشکر چه می پرسی
آفتابی چو رو به ما بنمود
از جمال قمر چه می پرسی
جسم و جان است جام و می با هم
سخن از بحر و بر چه می پرسی
غیر او نیست هر چه هست یکیست
ای برادر دگر چه می پرسی
خبر عاشقان ز عقل مپرس
خبر از بی خبر چه می پرسی
گنج اسما ز نعمت الله جو
کیسهٔ سیم و زر چه می پرسی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حال او از بشر چه می پرسی
قصهٔ خیر و شر چه می پرسی
هوش مصنوعی: هرگز نپرس از حال او که چه بر او گذشته است و قصهٔ خوبی‌ها و بدی‌ها را نپرس.
لب شیرین او به ذوق ببوس
لذت نیشکر چه می پرسی
هوش مصنوعی: لب‌های شیرین او را به شوق ببوس، لذت شیرینی نیشکر را نه می‌پرسی.
آفتابی چو رو به ما بنمود
از جمال قمر چه می پرسی
هوش مصنوعی: وقتی خورشید با زیبایی‌اش به ما روی می‌آورد، دیگر نیازی نیست از زیبایی ماه بپرسیم.
جسم و جان است جام و می با هم
سخن از بحر و بر چه می پرسی
هوش مصنوعی: جسم و روح مانند پیاله و شراب هستند؛ چرا که این دو در کنار هم زندگی و تجربه را معنی می‌کنند. پس در مورد دریا و ساحل چه سوالی داری؟
غیر او نیست هر چه هست یکیست
ای برادر دگر چه می پرسی
هوش مصنوعی: برادر، همه چیز جز او یکسان و واحد است، پس دیگر چه نیازی به پرسش هست؟
خبر عاشقان ز عقل مپرس
خبر از بی خبر چه می پرسی
هوش مصنوعی: از عقلا انتظار نداشته باش که درباره‌ی عاشقان چیزی بگویند، زیرا آن‌ها خودشان در حالتی هستند که از واقعیات بی‌خبرند. پرسش از آن‌ها در مورد عشق، بی‌مورد است.
گنج اسما ز نعمت الله جو
کیسهٔ سیم و زر چه می پرسی
هوش مصنوعی: خزانه نام‌ها و صفات الهی را از نعمت‌های خداوند جستجو کن، چه نیازی به پرسیدن درباره کیسه‌های نقره و طلا هست؟

حاشیه ها

1397/11/01 21:02
مجتبی

وزن شعر (فعلاتن مفاعلن فعلن) است لطفاً تصحیح بفرمایید.