گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۹۱

هر ذره ای ز عالم بنموده آفتابی
آن آفتاب تابان بسته ز من نقابی
در چشم ما نظر کن تا نور او ببینی
روشن به تو نماید منظور بی حجابی
ما سایه ایم سایه پیدا به خود نباشد
سایه چگونه باشد بی نور آفتابی
دریا و موج می بین در عین ما نظر کن
این عین ما شرابیست این جام ما حبابی
مانند گفتهٔ ما خواننده ای نخواند
قولی به این لطیفی ننوشته در کتابی
در چشم روشن ما غیری نمی نماید
چشمی که غیر بیند دارد خیال خوابی
آب حیات او داد جانی به نعمت الله
بی نعمت الله عالم بودست یک سرابی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر ذره ای ز عالم بنموده آفتابی
آن آفتاب تابان بسته ز من نقابی
هوش مصنوعی: هر قسمت از جهان، نمایش‌دهنده‌ای از نور و روشنایی است و این نور در واقع نمایانگر آفتابی است که بر من پرده‌ای کشیده است.
در چشم ما نظر کن تا نور او ببینی
روشن به تو نماید منظور بی حجابی
هوش مصنوعی: به چشمان ما نگاه کن تا نور او را ببینی، او به روشنی هدفش را برای تو نمایان می‌کند و بی‌پرده می‌شود.
ما سایه ایم سایه پیدا به خود نباشد
سایه چگونه باشد بی نور آفتابی
هوش مصنوعی: ما مانند سایه‌ای هستیم که وجودی آشکار ندارد؛ سایه چگونه می‌تواند بدون نور خورشید باشد؟
دریا و موج می بین در عین ما نظر کن
این عین ما شرابیست این جام ما حبابی
هوش مصنوعی: به دریا و موج نگاه کن، در حالی که به خود ما توجه کن. این خود ما مانند شرابی است که در جامی قرار دارد، و این جام ما تنها یک حباب است.
مانند گفتهٔ ما خواننده ای نخواند
قولی به این لطیفی ننوشته در کتابی
هوش مصنوعی: هیچ خواننده‌ای با لطافتی که ما گفتیم، شعری نخوانده و قولی به این زیبایی در هیچ کتابی نوشته نشده است.
در چشم روشن ما غیری نمی نماید
چشمی که غیر بیند دارد خیال خوابی
هوش مصنوعی: در چشمان روشن ما هیچ کس دیگری دیده نمی‌شود، کسی که جز ما را ببیند در دلش تنها خیال خواب است.
آب حیات او داد جانی به نعمت الله
بی نعمت الله عالم بودست یک سرابی
هوش مصنوعی: زندگی و توان واقعی انسان از نعمت‌های الهی به دست می‌آید و در غیر این صورت، زندگی تنها یک خیال و توهم است.