غزل شمارهٔ ۱۴۸۷
بی درد دلی دوا نیابی
بی رنج تنی شفا نیابی
در عین فنا بقا توان یافت
ناگشته فنا بقا نیابی
تا ترک خودی خود نگوئی
چون ما به خدا خدا نیابی
عاشق شو و عقل را رها کن
کز عقل دنی وفا نیابی
بیگانه مشو که در خرابات
رندی چو من آشنا نیابی
جز بر در بارگاه وحدت
ای یار مجو مرا نیابی
ساقی خوشی چو نعمت الله
در میکده حالیا نیایی
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بی درد دلی دوا نیابی
بی رنج تنی شفا نیابی
هوش مصنوعی: بدون تجربه کردن درد و رنج، نمیتوانی به درمان و بهبودی دست پیدا کنی.
در عین فنا بقا توان یافت
ناگشته فنا بقا نیابی
هوش مصنوعی: در حالی که ممکن است همه موجودات در نهایت نابود شوند، میتوان به نوعی از پایداری و استمرار دست یافت. اگر به طور کامل به نابودی بپردازید، هرگز نمیتوانید آن پایداری را تجربه کنید.
تا ترک خودی خود نگوئی
چون ما به خدا خدا نیابی
هوش مصنوعی: تا زمانی که خود را واگذار نکنی و از خودمحوری عبور نکنی، نمیتوانی به خدایی که در ژرفای وجودت است، دست پیدا کنی.
عاشق شو و عقل را رها کن
کز عقل دنی وفا نیابی
هوش مصنوعی: عاشق شو و از منطق و عقل دور شو، چون از عقل و تکلف دنیا هیچ وفایی نخواهی یافت.
بیگانه مشو که در خرابات
رندی چو من آشنا نیابی
هوش مصنوعی: به جمع آدمهای نیک و رند نپیوندی که در این مکان، کسی شبیه من را نخواهی یافت.
جز بر در بارگاه وحدت
ای یار مجو مرا نیابی
هوش مصنوعی: ای دوست، جز در درگاه یکتایی و یکدلی من را نخواهی یافت.
ساقی خوشی چو نعمت الله
در میکده حالیا نیایی
هوش مصنوعی: ای ساقی، خوشی مثل نعمتهای خداوند را در میکده بیاور، حالا که تو اینجا نیستی.