گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۸۳

هرکه از ذوق خبر دارد و داند سخنی
بجز از گفتهٔ عشاق نخواند سخنی
عاشقانه ز سر ذوق سخن می گویم
غیر این گفتهٔ مستانه نماند سخنی
سخن واعظ مخمور به کاری ناید
گرچه آید به سر منبر و راند سخنی
سخن نیک توان گفت ولیکن به محل
خود سخن بد کند آنکس که نداند سخنی
سخن سید ما ملک جهان را بگرفت
که تواند که به سید برساند سخنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه از ذوق خبر دارد و داند سخنی
بجز از گفتهٔ عشاق نخواند سخنی
هوش مصنوعی: هر کس از لذت و شوق آگاه باشد، نمی‌تواند سخنی غیر از کلام عاشقان را بخواند یا بگوید.
عاشقانه ز سر ذوق سخن می گویم
غیر این گفتهٔ مستانه نماند سخنی
هوش مصنوعی: با شوق و عشق سخن می‌گویم و جز این گفتار دلنشین، چیزی برای گفتن ندارم.
سخن واعظ مخمور به کاری ناید
گرچه آید به سر منبر و راند سخنی
هوش مصنوعی: سخنان واعظی که خود تحت تأثیر و مست است، هیچ سودی نخواهد داشت، حتی اگر از منبر بالا برود و به بیان کلامی بپردازد.
سخن نیک توان گفت ولیکن به محل
خود سخن بد کند آنکس که نداند سخنی
هوش مصنوعی: می‌توان سخن عالی و عاقلانه‌ای را بیان کرد، اما فردی که نتواند درستی و نادرستی سخن را تشخیص دهد، در جاهای نامناسب به گفتن سخنان نادرست می‌پردازد.
سخن سید ما ملک جهان را بگرفت
که تواند که به سید برساند سخنی
هوش مصنوعی: سخن امام ما همه‌ی جهان را تحت تأثیر قرار داد. چه کسی می‌تواند سخنی به بزرگی او بگوید؟