گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۸۱

ای درد تو درمان من جان منی تو یا تنی
من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی
کل وجود جودک من جودک موجودنا
با من مگو ترکی دگر تا کی منی و سن سنی
خلوتسرای چشم ما خوش گوشهٔ آب روان
بر چشم ما بنشین دمی ای چشم ما را روشنی
هم سر توئی هم سر توئی هم مصر پر شکر توئی
هم یوسف دلبر توئی هم شخص و هم پیراهنی
جان مغز بادام است و تن همچون شجر ای جان من
تو در میان جان و تن ای جان دل چون روغنی
گرچه گدای حضرتم سلطان ملک همتم
ورچه فقیر خدمتم هستم ز عشق تو غنی
سید به جستجوی تو گردد به هر در روز و شب
او در برون جویای تو ، تو خود درون مخزنی

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درد تو درمان من جان منی تو یا تنی
من خود که باشم من تو ام می از من و تو خود منی
هوش مصنوعی: ای درد تو، درمان من هستی و تو جان منی. من چه کسی هستم که فقط بخواهم جدا از تو وجود داشته باشم. من و تو یکی هستیم و تو جوانه‌ای از وجود منی.
کل وجود جودک من جودک موجودنا
با من مگو ترکی دگر تا کی منی و سن سنی
هوش مصنوعی: تمام وجود من از بخشش توست. با من دیگر از بی‌نهایت نگویید، زیرا من و تو یکی هستیم.
خلوتسرای چشم ما خوش گوشهٔ آب روان
بر چشم ما بنشین دمی ای چشم ما را روشنی
هوش مصنوعی: چشم ما مانند یک مکان خلوت است که در آن گوشه‌ای از آب روان، می‌تواند آرامش و زیبایی را به ما هدیه کند. ای چشم ما، لحظه‌ای نزد ما بنشین و روشنی بخش زندگی‌ام باش.
هم سر توئی هم سر توئی هم مصر پر شکر توئی
هم یوسف دلبر توئی هم شخص و هم پیراهنی
هوش مصنوعی: تو همانی که سرآغاز همه چیز هستی، مثل نیشکر شیرین و مثل یوسف محبوب دل‌ها. تو هم شخصیت هستی و هم زیبایی ظاهری.
جان مغز بادام است و تن همچون شجر ای جان من
تو در میان جان و تن ای جان دل چون روغنی
هوش مصنوعی: جان همچون مغز بادام است و بدن مانند درختی است. ای جان من، تو در میان جان و بدن قرار داری، ای دل من مانند روغن هستی.
گرچه گدای حضرتم سلطان ملک همتم
ورچه فقیر خدمتم هستم ز عشق تو غنی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه من شخصی گدا و بی‌نوا هستم و در حضور تو مانند یک سلطنت دارم، ولی عشق تو مرا از هر فقر و نیازی بی‌نیاز کرده است.
سید به جستجوی تو گردد به هر در روز و شب
او در برون جویای تو ، تو خود درون مخزنی
هوش مصنوعی: سید به دنبال تو می‌گردد، هر روز و شب به هر سویی می‌رود. او در دنیای بیرون به جستجوی توست، در حالی که تو خود در درون وجودت گنجینه‌ای پنهان داری.