گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷۳

بی عشق مباش یک زمانی
کز عشق نکرد کس زیانی
آن آن دارد که عشق دارد
بی عشق کسی ندارد آبی
گر دست دهد ز ساقی ما
یک جرعهٔ می بخر به جانی
می نوش کنیم و عشق بازیم
گر زان که دهد خدا امانی
ساقی قدحی بیار حالی
مطرب غزلی بخوان روانی
این علم بدیع نعمت الله
بنویس معانی بیانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بی عشق مباش یک زمانی
کز عشق نکرد کس زیانی
هوش مصنوعی: بدون عشق لحظه‌ای زندگی نکن، زیرا هیچ‌کس از عشق ضرری ندیده است.
آن آن دارد که عشق دارد
بی عشق کسی ندارد آبی
هوش مصنوعی: عشق و محبت روح زندگی است و بدون آن، هیچ چیز نمی‌تواند آرامش و زندگی بخشد. در واقع، عشق همانند آبی است که زندگی را سیراب می‌کند و بی‌آن، هیچ چیز جانی ندارد.
گر دست دهد ز ساقی ما
یک جرعهٔ می بخر به جانی
هوش مصنوعی: اگر از ساقی ما فرصتی پیش بیاید، یک جرعه شراب بخر به خاطر زندگی‌ام.
می نوش کنیم و عشق بازیم
گر زان که دهد خدا امانی
هوش مصنوعی: بیایید با هم بنوشیم و عشق ورزیم، چرا که اگر خدا به ما فرصتی بدهد، می‌توانیم از این لحظات بهره‌مند شویم.
ساقی قدحی بیار حالی
مطرب غزلی بخوان روانی
هوش مصنوعی: ای ساقی، یک جام بیاور و حالا، ای نوازنده، غزل زیبایی بخوان تا روح و جان را شاد کند.
این علم بدیع نعمت الله
بنویس معانی بیانی
هوش مصنوعی: این دانش نو، نعمت خداوند را توصیف کن و معانی آن را روشن بیان کن.