گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۷۲

ما آن تو ایم ، آن تو دانی
دل داده تو را و جان ، تو دانی
در عشق تو صادقیم جانا
صدق دل عاشقان تو دانی
دانی که تو چیست حال جانم
حال همهٔ جهان تو دانی
گر درد به ما دهی و گر صاف
تو حاکمی این و آن تو دانی
بی نام و نشان کوی عشقیم
دادیم تو را نشان تو دانی
از هر دو جهان کناره کردیم
سری است درین میان تو دانی
مستیم و حریف نعمت الله
میخانهٔ ما همان تو دانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما آن تو ایم ، آن تو دانی
دل داده تو را و جان ، تو دانی
هوش مصنوعی: ما بخشی از تو هستیم، تو بهتر از هر کسی می‌دانی که دل و جان ما به تو تعلق دارد و فقط تو از این موضوع آگاهی داری.
در عشق تو صادقیم جانا
صدق دل عاشقان تو دانی
هوش مصنوعی: ما در عشق تو راستگو هستیم، ای محبوب؛ آیا می‌دانی که دل‌های عاشقان چقدر صادقانه هستند؟
دانی که تو چیست حال جانم
حال همهٔ جهان تو دانی
هوش مصنوعی: می‌دانی که وضعیت جانم چگونه است، حال و روز تمامی جهان را نیز تو می‌دانی.
گر درد به ما دهی و گر صاف
تو حاکمی این و آن تو دانی
هوش مصنوعی: اگر به ما درد و رنجی بدهی یا اگر با مهربانی با ما رفتار کنی، تو خود بهتر از هر کس دیگری می‌دانی که چه بر ما می‌گذرد.
بی نام و نشان کوی عشقیم
دادیم تو را نشان تو دانی
هوش مصنوعی: ما در کوی عشق بدون نام و نشانی هستیم و هر نشانی را که به تو دادیم، این خود تویی که می‌دانی.
از هر دو جهان کناره کردیم
سری است درین میان تو دانی
هوش مصنوعی: ما از هر دو دنیا فاصله گرفته‌ایم و در این میان، رازی وجود دارد که فقط تو از آن با خبری.
مستیم و حریف نعمت الله
میخانهٔ ما همان تو دانی
هوش مصنوعی: ما در مستی و سرخوشی هستیم و دوست خوب ما در این میخانه کسی نیست جز خود تو که به خوبی می‌شناسی.