گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۶۷

همه تقدیر اوست تا دانی
همه زان رو نکوست تا دانی
جسم و جان را به همدگر می بین
بنگر آن مغز و پوست تا دانی
گفتهٔ عاشقان به جان بشنو
غیر این گفتگوست تا دانی
آب باشد یکی و ظرف بسی
گرچه مشک و سبوست تا دانی
با تو گر ماجرا همی دادم
غرضم شستشوست تا دانی
جام گیتی نماست در نظرم
جسم و جان روبروست تا دانی
نعت الله که نور دیدهٔ ماست
مظهر لطف اوست تا دانی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه تقدیر اوست تا دانی
همه زان رو نکوست تا دانی
هوش مصنوعی: همه‌چیز به اراده و تقدیر او وابسته است؛ باید بدانیم که همه‌ی این‌ها به خاطر خوبی‌ها و حکمت‌های اوست.
جسم و جان را به همدگر می بین
بنگر آن مغز و پوست تا دانی
هوش مصنوعی: به جسم و روح خود توجه کن و به ارتباط آن‌ها فکر کن، تا درک کنی که چه چیزی درون و بیرون تو وجود دارد.
گفتهٔ عاشقان به جان بشنو
غیر این گفتگوست تا دانی
هوش مصنوعی: عاشقان سخنانی را دارند که با جان و دل باید به آن‌ها توجه کرد؛ این گفت‌وگوهایی است که فراتر از کلمات معمولی است و برای درک عمیق‌تری نیاز به دل و احساس است.
آب باشد یکی و ظرف بسی
گرچه مشک و سبوست تا دانی
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است ظرف‌ها و ابزارهای مختلفی برای نگهداری آب وجود داشته باشد، اما اصل و ماهیت آن همچنان یکی است. این نشان‌دهنده این است که در نهایت، آنچه که مهم است، محتوا و واقعیت درون آن‌هاست، نه شکل و ظاهر ظاهری‌شان.
با تو گر ماجرا همی دادم
غرضم شستشوست تا دانی
هوش مصنوعی: اگر من با تو در مورد موضوعی صحبت کنم، هدفم این است که ذهنم را پاکسازی کنم تا تو هم متوجه شوی.
جام گیتی نماست در نظرم
جسم و جان روبروست تا دانی
هوش مصنوعی: جهان به مانند جامی است که در آن همه‌چیز دیده می‌شود و جسم و جان در مقابل هم قرار دارند تا بفهمی.
نعت الله که نور دیدهٔ ماست
مظهر لطف اوست تا دانی
هوش مصنوعی: سخن دربارهٔ پیامبر خداست که منبع روشنایی و محبت او به شمار می‌آید تا اینکه درک کنی.