گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۶۸

هر چه هست آن یکی است تا دانی
جان جانان یکی است تا دانی
ساغر می یکیست نوشش کن
میر مستان یکی است تا دانی
موج و دریا اگرچه دو نامند
عین ایشان یکی است تا دانی
درخرابات عشق مستان را
کفر و ایمان یکی است تا دانی
روی خود را در آینه بنگر
دو مگو آن یکی است تا دانی
سخن ما یکیست دریابش
قول یاران یکی است تا دانی
نعمت الله در همه عالم
نزد رندان یکی است تا دانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر چه هست آن یکی است تا دانی
جان جانان یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: همه چیز در نهایت به یک حقیقت واحد برمی‌گردد تا بفهمی که جان محبوب و جان خودت یکی هستند.
ساغر می یکیست نوشش کن
میر مستان یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: جام می یکی است، آن را بنوشید که سرود مستان یکی است تا به این حقیقت پی ببرید.
موج و دریا اگرچه دو نامند
عین ایشان یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: اگر چه موج و دریا هرکدام نام‌های متفاوتی دارند، اما در واقع آن‌ها یکی هستند تا این را درک کنی.
درخرابات عشق مستان را
کفر و ایمان یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: در میخانه عشق، برای مستان، کفر و ایمان هیچ تفاوتی ندارد تا بتوانی این را بفهمی.
روی خود را در آینه بنگر
دو مگو آن یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: به خودت نگاهی بینداز و درباره‌اش صحبت نکن، تا زمانی که واقعا بفهمی چه چیزی درونت نهفته است.
سخن ما یکیست دریابش
قول یاران یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: ما یک سخن داریم، به آن توجه کن؛ حرف دوستان همه یکی است تا بفهمی.
نعمت الله در همه عالم
نزد رندان یکی است تا دانی
هوش مصنوعی: خداوند در تمام جهان، نعمت‌هایش برای افراد با درد و رنج و رندها یکسان است تا این را درک کنی.