گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۶۰

به چشم مست ما نگر که نور روی او بینی
همه عالم به نور او اگر بینی نکو بینی
خیالی نقش می بندی که این جان است و آن جانان
بود این رشته یک تو و لیکن تو دو تو بینی
در آ با ما درین دریا و با ما یکدمی بنشین
که آبروی ما یابی و دریا سو به سو بینی
ز سودای سر زلفش پریشانست حال دل
اگر زلفش به دست آری پریشان مو به مو بینی
بیا آئینه ها بستان و روی خود در آن بنما
که محبوب محبت خود نشسته روبرو بینی
مرا گوئی که غیر او توان دیدن معاذالله
چو غیرش نیست در عالم بگو چون غیر او بینی
به جان سید رندان که من او را به او دیدم
اگر چشمت بود روشن تو هم او را به او بینی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به چشم مست ما نگر که نور روی او بینی
همه عالم به نور او اگر بینی نکو بینی
هوش مصنوعی: به چشمان می‌آلوده ما نگاه کن که نور چهره‌اش را می‌بینی. اگر همه جهان را به نور او ببینی، همچنان زیبایی را درک می‌کنی.
خیالی نقش می بندی که این جان است و آن جانان
بود این رشته یک تو و لیکن تو دو تو بینی
هوش مصنوعی: در اینجا، روح و جان انسان به‌گونه‌ای نقش و تصویر می‌زند که به نظر می‌رسد میان او و محبوبش پیوندی وجود دارد. اما در واقع، این پیوند تنها یک محبت و میل درونی است و فرد فقط خود را دو نفر می‌بیند، در حالی که آنها در اصل یکی هستند.
در آ با ما درین دریا و با ما یکدمی بنشین
که آبروی ما یابی و دریا سو به سو بینی
هوش مصنوعی: بیایید در کنار هم در این دریا بنشینیم، تا هم آبرویمان حفظ شود و هم بتوانید زیبایی‌های این دریا را از هر سو ببینید.
ز سودای سر زلفش پریشانست حال دل
اگر زلفش به دست آری پریشان مو به مو بینی
هوش مصنوعی: دل آدم از فکر و خیال موهای او آشفته و به هم ریخته است، اگر بتونی زلف او را به دست بیاوری، خواهی دید که موهایش به دقت به هم ریخته‌اند.
بیا آئینه ها بستان و روی خود در آن بنما
که محبوب محبت خود نشسته روبرو بینی
هوش مصنوعی: بیایید آینه‌ها را برداریم و چهره‌امان را در آن ببینیم. چرا که اگر به درون خود نگاه کنیم، محبوب ما را که مملو از عشق است، در مقابل خود خواهیم دید.
مرا گوئی که غیر او توان دیدن معاذالله
چو غیرش نیست در عالم بگو چون غیر او بینی
هوش مصنوعی: می‌گویی که غیر از او را می‌توان دید؟ به خدا سوگند که در جهان جز او هیچ وجودی نیست، پس چطور می‌توانی غیر از او را ببینی؟
به جان سید رندان که من او را به او دیدم
اگر چشمت بود روشن تو هم او را به او بینی
هوش مصنوعی: به جان سید رندان قسم که من او را با جانم احساس کردم، اگر چشمانت روشن باشد، تو هم او را به همان صورت خواهی دید.