گنجور

غزل شمارهٔ ۱۴۴۷

بیا ساقی و جام می به ما ده
به ما یک وجه از بهر خدا ده
دو صد جان قیمت یک ساغر توست
به درویشان خدا را بی بها ده
جهانی از تو می یابد نواها
نصیبی هم به مای بینوا ده
درون خلوت ار بارم ندادی
مرا بر آستان خویش جا ده
تو در جانی و جان در جستجویت
مده ما را غلط ما را رها ده
که داند قدر دُرد درد عشقت
بیا و دُرد دردت را مرا ده
تو سلطانی و سید بندهٔ تو
عطائی گر دهی باری مرا ده

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیا ساقی و جام می به ما ده
به ما یک وجه از بهر خدا ده
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و به ما جام می بده، و از روی محبت و برای خدا یک سهم به ما عطا کن.
دو صد جان قیمت یک ساغر توست
به درویشان خدا را بی بها ده
هوش مصنوعی: قیمت یک لیوان شراب تو به اندازه‌ای است که از دو صد جان هم بیشتر می‌ارزد؛ بنابراین به درویشان که حال خوشی ندارند، این نوشیدنی را بدون توجه به بهایش بده.
جهانی از تو می یابد نواها
نصیبی هم به مای بینوا ده
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تو آواهایی می‌شنود، پس لطفی کن و نصیبی هم به ما بی‌نوایان بده.
درون خلوت ار بارم ندادی
مرا بر آستان خویش جا ده
هوش مصنوعی: اگر در تنهایی به من جا ندهی، بر درگاه خود، مرا به نزد خود راه ندهی.
تو در جانی و جان در جستجویت
مده ما را غلط ما را رها ده
هوش مصنوعی: تو در زندگی هستی و زندگی در جستجوی توست، پس ما را به اشتباه نینداز و همین‌طور ما را رها کن.
که داند قدر دُرد درد عشقت
بیا و دُرد دردت را مرا ده
هوش مصنوعی: کسی که ارزش درد عشق را می‌داند، بیا و درد خود را به من بده.
تو سلطانی و سید بندهٔ تو
عطائی گر دهی باری مرا ده
هوش مصنوعی: تو بزرگ و محترم هستی و من بنده‌ای کوچک از تو. اگر لطف و نیکی به من کنی، لطفی بفرما.